کلمات و عبارات، در درون سرت می گردند و احساساتی که به قلبت حمله می کنند و تو آنها را با دیگران به اشتراک می گذاری و ناگهان متوجه میشوی که حتی در تنهاترین افکارت هم تنها نیستی و افکار تو برای اولین بار فقط به مغز تو هجوم نیاورده اند. شاید تنها عیب نویسندگی و اشتراک گذاری آن همین باشد که حس یگانگی را از انسان می گیرد و شگفت انگیز تر اینکه، همین ویژگی بزرگترین مزیت آن نیز هست. ما شاید در کل گیتی تنها انسان های هوشمندی باشیم که وجود دارند ولی به راستی بر روی زمین تنها نیستیم. تنها گویی کل وجودی ما تکه تکه شده و به طور تصادفی بین اشخاص مختلف تقسیم شده است. بدین ترتیب امکان ندارد در مورد موضوع خاصی افراد موافق یا مخالف با شما وجود نداشته باشند. نکته اینجاست که ایده ی خود را تنها باید با افراد مناسب آن را به اشتراک بگذارید.
هیچ کاری در جهان به اندازه ی خلق یک چیز هیجان انگیز نیست. مخصوصا وقتی خالق آن، به نتیجه ی نهایی می نگرد و آه در آن لحظه نه تنها تمام خستگی اش از تن به در می رود بلکه چنان شور و شوقی احساس می کند که با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست.
اما آیا همه ی ما نویسنده به دنیا می آییم؟ به یقین پاسخ این سوال مثبت است زیرا همه ی ما می توانیم داستان بگوییم و در باب موضوع مورد علاقه مان صحبت کنیم، پس چرا نمی نویسیم؟ ما موجوداتی با قابلیت خارق العاده ی داستان سرایی هستیم، همان گونه که در درون هر یک از ما کودکی وجود دارد، نویسنده ای نیز قرار دارد که فقط منتظر شنیده شدن است. مسأله تنها جایگاه ماست، آیا در قسمت بالای طیف هستیم و کیفیت کارمان رو به بالا می باشد و یا خیر، در قسمت انتهایی آن به سمت پایین هستیم.
حتی اگر نوشته هایمان ساده و بدون تکنیک نوشته شوند باز هم باارزش هستند، اما برای جذب مخاطب باید تکنیک های نویسندگی را آموخت و با تمرین و تکرار بهبود بخشید. هر روز زمان مشخصی را باید به نوشتن اختصاص دهیم، همانطور که مسواک می زنید یا غذا میخورید. این هم جزئی از ضروریاتی است که باید بدان پرداخته شود.
از منظری دیگر می توان نویسندگی را به داروهای آرامبخش تشبیه کرد. شاید وقتی در حال نوشتن هستیم، اثرش را بلافاصله حس نکنیم. ولی آهسته آهسته با نوشتن هر سطر و هر جمله، آرام آرام سطح اضطراب و استرس درونی انسان کم می شود. اما نویسندگی هم مانند همان داروهای آرام بخش نیاز به تجدید دوز مربوطه دارد تا سطح آرامش را بتواند در سطح مشخصی نگه دارد.
خلاصه کلام اینکه به اصطلاح باید قلم در دست گرفت و ضمیر ناخودآگاه خود را بر روی کاغذ ریخت. اینگونه هم شناخت ما از خودمان بیشتر می گردد و هم متنی ارزشمند خلق شده که وقتی نسخه ی آینده مان بدان مینگرد، حسی از رضایت وجودمان را در بر می گیرد. چون معیاری واقعی برای مشاهده ی روند پیشرفت افکارمان بر ما نمایان می گردد.