معرفی و نقد فیلم حس ششم با بازی بروس ویلیس:
ام. نایت شامالان فیلمسازی با اصالت هندیست که شهرتش بیشتر با آثار معمایی و ترسناک گره خورده. او با سومین فیلمش «حس ششم» در جهان سینما نامش را بر روی زبانها جاری ساخت ،کارگردان خالق سه گانه متفاوت سهگانه ابرقهرمانی (آسیب پذیر، شکاف و شیشه) است.
فیلم را دوست داشتم ولی نه به اندازه فیلم دیگران. احساس میکنم ضعف شخصیت و روند باور پذیری و شکل پذیری روابط آنچنان که باید و شاید خوب از آب در نیامده است.
کول در خانه با مادرش زندگی می کند، مادری که به لطف داشتن چنین فرزند با استعدادی همیشه در رنج و عذاب است. شیامالان با ترفند های ساده بی آنکه از جلوه های ویژۀ پرخرج و پر زرق و برق سینمایی استفاده کند، در صحنه هایی مثل باز شدن درِ کشوها در آشپزخانه یا نور آبی رنگ در عکـس های کول، توانایی خارق العادۀ ذهن او را نشان می دهد.
در یکی از صحنه های فیلم، کول (قهرمان فیلم) را می بینیم که برای فرار از ارواح مرده به دنبال جای امنی می گردد و پی می برد که تنها در کلیسا می تواند احساس امنیت کند. همچنین کارگردان فیلم ناخواسته به ما درس دیگری نیز می آموزد. ما نمی توانیم تنها به جنگ با ترس هایمان برویم. ما به یک دوست، به کسی که ما را باور کند و حاضر باشد تا آخرین لحظه در کنارمان بایستند، نیاز داریم
ما در انتها فیلم شاهد سه شکل از رابطه هستیم :
رابطهی کول با اشباح
رابطهی مالکوم با همسرش و رابطهی کول با مادرش
رابطهی کول و مالکوم
معرفی فیلم :حس ششم – The Sixth Sense محصول سال ۱۹۹۹ به کارگردانی M. Night Shyamalan از آندسته فیلم هایی است که شاید هیچ وقت فراموش نشود. بازیگران اصلی فیلم عبارتاند از بروس ویلیس و هالی جوئل آزمنت. فیلم داستان یک روانشناس کودکان را روایت میکند که سعی در بهبود وضعیت یک کودک که توسط مردم «عجیب الخلقه» توصیف میشود دارد. دکتر مالکوم کرو روانشناسی است که از طرف شهردار تقدیر شده و در ابتدای فیلم توسط یکی از بیمارانش مورد اصابت گلوله قرار میگیرد. در ادامه او برای کمک به پسری به نام کول سیرز که ارواح را میبیند تلاش میکند.