کانون فرهنگی حیات دانشگاه تبریز
کانون فرهنگی حیات دانشگاه تبریز
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

حیات هدفمند

بسم الله الرحمن الرحیم

امروزه با حجم وسیع تبلیغات غرب در تحمیل سبک زندگی غربی به عنوان بهترین مدل زندگی‌، فرهنگ زندگی مسلمین به دلیل تعارض ارزش ها و اهداف با این نوع سبک زندگی دچار اختلال شده است.
ما چرایی بحث از سبک زندگی در این عصر آشفته از توصیف و ترسیم یک نوع خاص از سبک زندگی مهم تر و راهگشاتر است و چه بسا با پرسش از چرایی خود بحث سبک زندگی بتوانیم معیارهایی را در تعیین شیوه مطلوب سبک زندگی به دست بیاوریم.
تغییر و تحول های سریع در زندگی ها و ارتباطات گسترده و کثرت الگوهای زندگانی چرایی پرسش از سبک زندگی است چرا که اگر ثباتی بود و همه یک الگو داشتند دیگر بیان این بحث ها عبث و بیهوده بود.
اندیشمندان، جامعه شناسان، روانشناسان، فلاسفه در هر دوره تاریخی متناسب با اقتضائات زمانی و مکانی و درک خود از شخصیت انسان ،حب و بغض های شخصی و...طرح های نوینی را نگاشته اند، تا انسان را به کمالات برساند و بتوانند بر مشکلت فردی و اجتماعی غلبه کنند.
جویندگان سبک زندگی قبل از هر چیز به دنبال شناخت ماهیت و هویت واقعی انسان بوده اند تا دوای مناسب را تجویز کنند. کثرت سبک های زندگی نشان می دهد آنها به دیدگاه کامل و ثابتی از ذات آدمی نرسیدند و یا اصلاً به ثبات هویت آدمی ایمان ندارند، انسان را مانند ظرف خالی دیده اند که هر چه در آن بریزی همان را جلوه می کند، حال برای این ظرف خالی که خودشان با امیال و توهمات خودشان پر کرده اند، درمان هم میدهند، آیا ذات انسان مایه خمیری شکلی است که کوزه گران تاریخ آن را می سازند و تصویر می کنند و برایش هدفی هم مشخص میکنند؟!

پس این انسان اصلاً به چه علت است که دنبال سبک زندکی می گردد این ماهیت گشتاور و چرخشی اش دیگر سبک و مکتب نمیخواهد لذا روی می آورد به پوچی گرایی و افراط ها و تفریط ها در زندگی.
اما در منطق اسلام سطح ثابت و لامتغیری وجود دارد که فقط یک الگو دارد و سطح متغیری نیز دارد که به ظواهر و ابزار زندگی وابسته است،ربط بین این دو سطح و کشف منشأ این دو از مهم ترین بایسته های سبک زندگی است.
انسان چگونه سطح ثابت خود را بشناسد، چگونه باید به آن تک الگو برسد آیا باید به خودآگاهی فرا بشری دست یابد و یا اینکه در ارتباط خالق با مخلوق به هویت ثابت و ارزش واقعی اش دست یابد که هر دو اینها انسان را شایسته خلیفه الهی میکند و ارزش انسان از "من" در حال تغییر سبک غربی فراتر میبرد، در قرآن سطح ثابت زندگی به فطرت انسان وابستگی دارد.
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ الله.
این هویت ثابت برا هر انسانی هست و نمی توان آنرا نادیده گرفت. بنابراین یا باید شکوفایش کرد و یا کاری که غرب کرده است که با سرکوب یا انحراف این هویت با توهمات و ابزارها و وسائل مادی و توخالی بوده است.
در سبک زندگی اسلامی ظواهر و روبنای زندگی (مانند شیوه پوشش، تنوع غذایی، نوع خودرو، سبک معماری منزل، میزان و تنوع مصرف، انواع سرگرمی و رفتارهای اجتماعی ،عادات و رسوم، شیوه های برخورد و سخن گفتن ،شیوه برپایی مراسم و جشنها و بسیاری از موارد دیگر)
نیز ناخواسته با فطرت هماهنگ می شوند و سمت وسوی حیات آدمی را به الگوی توحیدی میکشاند بنابراین انسان ها دچار تضاد درونی و پارادوکس های دنیا و آخرت، لذت و حکمت و شهوت و معنویت و معیشت و ابدیت نخواهد شد و دیگر انسانهای کاریکاتوری نخواهیم داشت.
ادراکات این انسان واقعی خواهد بود و حقیقت و مطلق خواهی و زیبا دوستی دیگر برای او معناهای دیگری خواهند داشت.
خداوند متعال جمله ارواح را در عالم در اصل فطرت پاک و مطهر آفریده است اما چون این عالم به طلب کمال آمدند که آن نیز برخواسته فطرت او بوده است، بعضی در کج راهه ها به این عالم فریفته و متوهم شده اند و در راه ماندند و این فریفته شدن معلول تربیت نارواست.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید