بسم الله الرّحمن الرّحيم
به راستی ما به دنبال چه چیزی هستیم؟
براي آينده خود چه برنامه اي ريخته ايم؟ از درس خواندن، كار، بودن در اجتماع و به طور كلي نقش آفريني اجتماعي به دنبال چه هستيم؟ رضايت دروني، پول، تاييد اجتماعي، شكوفايي استعداد يا... اصلاً تا به حال فكر كردهايد چرا كار ميكنيم؟ احتمالاً بگوييد بخاطر آسايش و رفاه در زندگي. اما این همه ماجرا نیست. اساساًعلّت کار کردن ما چیست؟ آیا هدف از انتخاب شغل صرفاً باید کسب درآمد باشد؟! آن هم برای آسایشی بیشتر و ورود به یک چرخه باطل: کار برای آسایش و آسایش برای کار. که احتمالا خروجی آن ایجاد بستری برای کار بیشتر است!
#والعصر ... که این چیزی جز خسران نیست.هرچه به دوران پاياني كارشناسي نزديك ميشويم بايد به دنبال پاسخ به سوالات متعددي از اين قبيل باشيم.اما اگه يكم دقّت كنيم، يه سوال اساسي تو وجودمون هست و اون اينه «خدا كجاي معادلات ما قرار داره؟ چندبار با تمام وجود به رغم محدوديتها براي او قدمي برداشتيم و مطمئن بوديم كه امداد الهي به كمك ما خواهد آمد؟» زندگي ابعاد مختلفي داره و فطرتاً ما دوست داريم تو همه ابعاد پيشرفت كنيم و به كمال اون بعد برسيم. براي پيشروي تو هريك از اين ابعاد زندگي دو شرط لازمه: راه رسيدن به مقصد را درست انتخاب كنيم و اين جهت را در طول مسير همواره حفظ و حراست كنيم. براي رسيدن به مقصد انسان بايد تصميم بگيرد. تصميمي بر مبناي دين و داراي مؤلّفه هايي كه با چشم نديده است ولي با واسطۀ عقل، يا شهود و يا گفتار يك انسان صادق كه به آن علم و معرفتي عميق پيدا كرده است.
راستي يه سؤال ديگه اينكه وقتی انتخاب ميکنی، به چی فکر میکنی؟ اون رویایی که فکر و ذهنت رو به خودش مشغول کرده چیه؟ نگو هیچی که بعید میدونم امکان داشته باشه. همۀ ما، قصدمون از انتخاب، رسیدن به چیزیه که بالاتر از اون رو متصوّر نیستیم. چون اگه متصوّر باشیم، دیگه به کمتر از اون راضی نمیشیم. اگه راضی بشیم در واقع قلب و فهم خودمون رو زیر خَروارها توجیه و بهانه، دفن کردیم. خدا بهمون رحم کنه!
همونطور كه خداوند هم در قرآن فرموده: «چه بسيار انسانهايي كه به لقاء ما دل نبسته و اميدوار نيستند و به زندگي پست دنيا دلخوش و دلبستهاند و آنها از آيات و نشانههاي ما غافل هستند.» انتخاب مسیر در واقع تکمله ایست برای جریان انسانی که در دانشگاه در فعالیتهای انقلابی رشد کرده و توانمندیهایی رو به دست آورده و میخواد این توانمندیها رو تو مسیر انجام ماموریتهای انقلاب اسلامی بعد تحصیلش جلو ببره.اینطور نیست که ما انسان ها، فقط در نقاط خاصّی از زندگی مجبور به انتخاب باشیم. نه اینطور نیست. حالا نمیخوام خیلی وارد حاشیه بشم ولی انسان از همون بچّگی میتونه انتخاب کند. اختیار دارد و بابت اختیارش مسئول است. مسئولیتی هم در دنیا و هم در آخرت. بچه های مهندسی بهتر میتوانند حرفم را بفهمند: انتخاب یه پدیدۀ پیوسته و آنالوگه نه گسسته و دیجیتال!
هر انتخاب ما، در عین اینکه از انتخابهای قبلی خودِ ما تأثیر گرفته، در همین حال بر انتخابهای بعدی ما تأثیر میذاره. یعنی اگر قبلا خوب انتخاب کرده باشیم، الآن، انتخابِ خوب، برایمان راحتتره و اگر خدای نکرده بَد انتخاب کرده باشیم، ممکنه الآن انتخاب خوب برایمان سخت باشد.این را از قرآن یاد گرفتهام. تا دلت بخواد قرآن این قاعده را تکرار کرده. مثلاً اونجا که سپاهیان طالوت در راه جهاد، دچار آزمایش نهر آب میشن، طالوت به اونها میگه كه از نهر ننوشند، ولي عدّهای مینوشند که از طالوت جدا میشن، عدّهای کمی میخورند و عدّهای هم نمیخورند.
دو دسته اخیر وقتی با دشمن انبوه مواجه ميشوند، اونها که کمی آب خورده بودند، کم ميارن و ميگن: «لاطاقة لنا الیوم» اما اونها که در آزمایش قبلی سربلند بودند میگن:«چه بسا گروهی اندک كه با یاری خدا برعدّه كثيري غالب شد.» یا مثلا در جریان جنگ اُحُد وقتی شرایط سخت میشود، عدّهای از مسلمانان پا به فرار میگذارند. قرآن میگوید: «کسانی که در روز برخورد دو گروه (مسلمان و کافر) پشت کردند و فراری شدند، شیطان آنها را به سبب گناهانشان به لغزش افکند.» یعنی دلیل اینکه در آنجا فرار کردید، گناهانی بود که قبلاً مرتکب شده بودند. یه مورد دیگر هم که بگم خدمتتون، تو سوره اعراف وقتی خداوند داستان چند تا از پیامبرانش را ذکر میکنه، آخرش چند نتیجهگیری میکند. یکی اش این است که تو آيه «تِلْكَ الْقُرى نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبائِها وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ كَذلِكَ يَطْبَعُ ا..عَلى قُلُوبِ الْكافِرين» قرآن می گوید: «فما کانوا لیؤمنوا بما کذّبوا من قبل»، یعنی این اقوامی که پیامبرشان را تکذیب کردند، در واقع قبل از اینکه پیامبرشان آنان را دعوت کند، آنها او را تکذیب کرده بودند. چگونه؟ با اعمالی که داشتند، قلب خود را شایسته و آماده پذیرش دعوت الهی نکرده بودند و به عکس، دچار کوردلی شده بودند. برادر گُل من! دقّت کن. عرض بنده این نیست که اگر انتخاب های قبلیات خیلی تعریفی نداشته، الان نمیتوانی انتخاب خوبی انجام بدی. نه! می توانی، هنوز اختیار داری، اما انتخاب خوب، برایت سختتر است. ولي يه تذکّر بسیار مهم، حیاتی و سرنوشتساز، اينكه لطف و فضل خدا، خیلی کارسازه. یعنی اگر خدا برایمان پارتی بازی کند، دیگر هیچ غمی نیست. اگر تا الان بچّه مثبت بودی، خیالت راحت نباشد که بقیهاش را هم مثبت خواهی بود. چون همه چیز بسته است به لطف و فضل خدا. منظور بنده این است که همیشه بترس از اینکه کاری کنی که خدا لطف خاصّش را ازت دریغ کند. حتّی اگر گذشته را هم گَند زدی، برو توبه کن. گریه کن. خدا رحیم است. خدا بندهای را که بهش پناه آورده، ناامید رد نمیکند.در واقع انتخاب مسير مانند حركت با يه دوچرخه در تاريكيه. ولي خب اين دوچرخه يك چراغي داره كه با ركاب زدن روشن ميشه و نور چراغ و توان ما بستگي به اين داره كه چه قدر در گذشته، ما نيرو و توانمون رو در كارهاي پوچ و خدايي نكرده صرف گناه كرده باشيم و توجّهي نداشتيم و خب بخاطر همين غفلت، تبديل به انساني ضعيف شدهايم كه توانايي ركاب زدن ندارد كه مسير خود را در تاريكي تشخيص بده و مطمئن حركت كنه. اما رفيق اگه خواستي شروع به حركت كني و موقع حركت نتونستي مسيرت رو تشخيص بدي و مانعي جلو راهت قرار گرفت، نا اميد نشو. چون حقّ نااميدي هم نداري و خودش مانعي بزرگ براي حركته ولي خب خداوند رحيم بازم رهات نميكنه و جلو پات راهي قرار داده.همون طور كه گفته شد تنها راه توبه هستش كه ميتونه دوباره نيروي حركت رو بهت عطا كنه و دوباره به مسير برت گردونه؛ اما چه بسا خيلي سخت باشه و اگر حقيقي نباشه...رفقا! باید حواسمون به ارزشمون باشه. ما خیلی ارزشمندیم، خیلی خیلی. اصلاً قیمت نداریم. یعنی من که نمیتونم تصوّر کنم سقف ارزشم رو. رفقای اهل معامله! شک نکنید که بهترین خریداری که قَدر و ارزشمون رو بدونه، خداست. و آيه قرآنه كه:«قطعاً خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، آنها در راه خدا جهاد میکنند، پس (دشمنان دین را) به قتل میرسانند و (یا خود) کشته میشوند، این وعده قطعی است از طرف خداوند و عهدی است که در تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده، و از خدا با وفاتر به عهد کیست؟ پس از این معاملهای که کردید بسی شاد باشید که این به حقیقت سعادت و رستگاري بزرگ است.»ولی این معامله دیگه شوخی بردار نیست. اتّفاقا باید خیلی مَرد باشی که بتونی با خدا معامله کنی. توی ادبیات خدا، اسم این خرید و فروش شده جهاد. قتال همیشه لازم نیست اما جهاد همیشه لازم است. گاهی جهاد، جهاد سیاسی است، گاهی جهاد فرهنگی است، گاهی جهاد نرم است، گاهی جهاد سخت است، گاهی با سلاح است، گاهی با علم است؛ همه اینها جهاد است امّا در همه اینها باید توجّه داشت که این جهاد، علیه دشمن است، علیه دشمن بشریّت است، علیه دشمنانی است که به اتّکاء قدرت خود و زر و زور خود، وجود سنگین و مطامع خودشان را بر بشریّت تحمیل میکنند. سازش با آنها معنا ندارد؛ «اِتَّقِ اللّهَ وَ لا تُطِعِ الکٰفِرینَ وَ المُنٰفِقین»
«جهاد عبارت است از تلاشى که در مقابل یک دشمنى انجام میگیرد؛ هر جور تلاشى جهاد نیست. جهاد عبارت است از آن تلاشى که در برابر یک چالش خصمانه از سوى طرف مقابل صورت میگیرد؛ این جهاد است.»
خب با این اوصاف، هر آدم عاقل اهل معاملهای باید جهاد رو انتخاب کنه دیگه، ولی چرا خیلیها [انتخاب] نمیکنند؟ به خاطر امتحانهایی که خدا از بندههاش میگیره. امتحانهایی که فقط کسانی ازش سربلند بیرون میان که واقعاً به خدا ایمان دارند، به خدا اعتقاد دارند، کار رو دست خدا میدونند و خدا رو سوار و غالب و مسلّط به کار میدونند. نه اینکه فکر کنند که مثلا کار از دست خدا خارج شده. بعضیها مثل من در ظاهر خدا خدا میکنند. ولی یه خورده که شرایطشون سخت شد، منقلب میشن، داغون میشن و انگار دیگه خدا رو همه کاره و مَشتی و عشقیای که حواسش به همه چیز هست نمیدونن. اولاً قرآن میگه این امتحانها قطعیه و ثانیاً اغلب این امتحانها در مورد مال دنیا و سلامتی و امنیّت و خلاصه ظواهره.
«و البته شما را به پارهای از سختیها چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم، و صابران را بشارت و مژده بده.»
همین الان دقّت کن که اوّلین امتحان، ترسه! بعداً بیشتر در موردش حرف میزنیم. ولی خلاصه خوش به حال صابرین، اونایی که میتونن این امتحانها رو تحمّل کنند و صبر کنند و ثبات قدم داشته باشند. هر چند هیچ موفّقیتی بدون لطف خدا امکان نداره. لذا همهمون باید التماس کنیم که «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرين».
یه نکته رفاقتی مهم: واقعا بیشتر گیر و گورایی که کار انتخاب مسیر رو برای ما سخت میکنه، از همین سنخه! یعنی نگرانی و ترس از درآمد، ازدواج، آینده شغلی، شأن و ...
رفقا حتماً آدم باید برای اینا هم برنامهریزی و تدبیر داشته باشه. حتماً که میگیم یعنی حتماً! این به جای خود. ولی حواستون باشه، ترس از این چیزا رو از خودتون دور کنید. یعنی اگه ما به تکلیف خودمون عمل کنیم و در عین حال در حدّی که بهمون مربوط میشه، حواسمون به تدبیر امور معاش خودمون هم باشه، دیگه نتیجه دست خداست.