احساس گم شدگی دارم ، غریبی تمام وجودم را فراگرفته.
حس میکنم به این اتفاقات و زمان ها تعلق ندارم ،حس تهوع دارم دلم میخواهد تمام این روزهارا بالا بیاورم ( گلاب به رویتان)
و بعد ببینم همه چیز،یعنی همه ی همه ی همه چیز ، تمام شده و به دوران اشنای زندگی ام برگشتم ، هرقدرم که به گذشته مربوط شود.مهم این است که بازهم مربوط به دوران اشنای زندگی ام میشود . ( از گذشته متنفرم )
خب حالا ، " تقریبا " اشنا بود ! ..
" فقط این نتیجه رو میتونم بگیرم که تغییر در زمان ، افتضاح است "
امضا / فاطمه نورا / 26 / 9 /1402