خب خودتو آماده کن!
چون قراره کلی شوکه بشی و یک داستان بامزه و جالب بشنوی
اول بگو ببینم در مورد پست و تاریخچهش چی میدونی؟ فکر میکنی سیستم پستی همیشه همینجوری بوده و از اول تمام قوانین و پروسه رو میدونستن؟
خب معلومه که نه! یه عالمه اتفاقای مختلف افتاده و کلی روش رو امتحان کردن تا به راهی که برای همه خوب باشه و جواب بده رسیدن، اما خب بعضی وقتا یسری داستان و حقایق خیلی بامزه و گاهی احمقانهای اتفاق افتاده که الان بنظرمون واقعا خندهدار و حتی دیوونهکنندهن!
مثلا چی؟
مثل سفر غیر عجیب غریب می با پست به خونه مادربزرگ!
چی؟ با پست؟ آره درست شنیدی! پدر و مادر می 5 ساله از قیمت بلیط راضی نبودن. یعنی در واقعا کرایهای که برای جا به جایی آدما گرفته میشه :))
هرچند هزینه 53 سنت برای ارسال 50 پوند مرغ خب بنظر منطقی میومد. پس می هم میتونست به عنوان یه جوجه افتخاری بزرگ به خونه مامانبزرگش فرستاده بشه!
پدر و مادر خیلی باهوش و واقعا به فکر می کوچولو چندتا تمبر به ارزش 53 سنت بهش وصل کردن و اینطوری سفر هیجانانگیز می با نامهها و بستهها و احتمالا مرغهای واقعی دیگه شروع شد! فکر کن اندازهی فرستادن کارت پستال پول بدی اما بچهتو بفرستی یک جای دیگه :)))))
البته نگران نباش! خب می تو قطار با یکی از اقوامش که اونجا کار میکرد سفر کرد و صحیح و سالم به لئونارد موچل تحویل داده شد. یعنی کی؟ خب مامور پست دیگه! همون کسی که می رو مثل یک بستهی واقعی و تمام عیار تحویل مادربزرگش داد.
البته لئونارد هم مثل همیشه وظیفهشو انجام داده ولی خدا میدونه پدربزرگ و مادربزرگ می تو اون موقعیت چه عکسالعملی نشون دادن!
آخه فکر کن! مامور پستچی میاد دم در و زنگ میزنه و میخواد که یه بسته تحویلتون بده، ولی تو بسته چیه؟؟ نوهی خوشگل و شیطون 5 سالهت! خوبه سکته نکردن حالا!
البته لازم نیست که بگم خیلی طولی نکشید که این کار تو سال 1920 غیرقانونی اعلام شد. اما تا قبلش چندتا بچه با پست به مقصد رسیدن!! دیوونگیه نه؟؟