هیچوقت دیر نیست بخشی از خودت رو که همیشه دلت براش تنگ میشده، زندگی کنی.
دیروز ظهر داشتم اکسپلور اینستا رو بالا پایین میکردم که یک ویدیو از بخشی از یک فیلم توجهم رو جلب کرد ، تماشا کردم و بعد هم کپشن رو که اسم و توضیحاتی درباره فیلم بود خوندم به نظرم جذاب اومد . ویدیو رو ذخیره و تصمیم گرفتم ببینمش .
همون شب سرچ کردم ، اسم فیلم miss granny محصول سال ۲۰۱۴ کره جنوبی و امتیازش متوسط به بالا بود.
فیلم درباره یه مادربزرگ حدوداً ۷۰ ساله است به اسم “اوه مال سون” که توی زندگی خانوادگی و مادر بودن و مادربزرگ بودن غرق شده؛ همیشه فداکاری کرده و مسئولیت زندگی و دیگران رو به دوش کشیده.تا این که خانواده ش به خاطر مسائلی که باهاش داشتن تصمیم میگیرن که اونو بفرستن به خونه سالمندان و مادربزرگ دلشکسته از این موضوع در شبی جادویی، بعد رفتن به یک آتلیه عکاسی ، ناگهان پنجاه سال جوون تر میشه و خودش رو دوباره در قالب یک دختر ۲۰ ساله میبینه. حالا فرصت پیدا میکنه اون زندگی نزیستهاش—آرزوها و استعدادهایی که هیچوقت مجال تحقق پیدا نکردن—رو تجربه کنه: عشق، خوانندگی، شور زندگی و … اما در نهایت متوجه میشه حتی وقتی جوانتره، باز مسئولیت و محبت نسبت به خانواده بخش مهمی از وجودشه.

در حین دیدن فیلم یاد کتاب زندگی نزیسته ات را زندگی کن نوشته رابرت الکس جانسون افتادم که سال گذشته خوندمش محتوای کتاب با معنایی که این فیلم قصد داشت به مخاطب برسونه خیلی نزدیک بود .
کتاب میگه هرکسی در طول عمرش بخشهایی از رویاها، استعدادها یا احساساتش رو سرکوب میکنه؛ نه به این خاطر که نمیتونه، بلکه چون باید نقشهای اجتماعی (والد بودن، کارمند بودن،…) رو ایفا کنه یا از ترس عرف یا شرایط، مسیرش رو تغییر داده. تا زمانیکه این زندگی نزیسته به رسمیت شناخته نشه و ما در نقش هایی که بیشتر مواقع خانواده و اجتماع برامون تعریف کردن باقی بمونیم ، احساس پوچی، خشم یا افسردگی همیشه همراهمونه. راهحل جانسون، شناختن این بخشها و جسارت برای تجربه کردنشونه، حتی اگر ناچیز به نظر بیان.در بخش انتهایی مشخصات کتاب رو همراه چکیده ای ازش براتون میزارم .

نام کتاب: زندگی نزیستهات را زندگی کن
نویسنده: رابرت الکس جانسون
موضوع: روانشناسی تحلیلی، رشد فردی، انسانشناسی
چرا این کتاب: چون هر کسی تو زندگی یه بخشهایی از روح و استعدادهاش رو سرکوب کرده یا بهش بیتوجهی شده، و اگه شجاع باشیم میتونیم دوباره اون زندگی نزیسته رو احیا کنیم و کاملتر بشیم.
این کتاب درباره بخشهایی از وجود ماست که به خاطر ترس، تربیت، جامعه یا انتخابهای خودمون هیچوقت زندگیشون نکردیم.
دکتر جانسون توضیح میده که چطور روبهرو شدن با زندگی نزیسته لازمه تا انسان حس رضایت، آرامش و معنا داشته باشه.
زندگی نزیسته چیه؟همون استعدادها، آرزوها، خواستهها یا راههایی که بهخاطر ترس، عرف جامعه یا مسئولیتها، حتی بهش فرصت فکر کردن هم نداشتیم!
سایه :یونگ میگه هر چیز که بهش توجه نکنیم میره تو “سایه”. جانسون میگه بخش نزیستهی ما در سایه است و منتظره فرصتی برای ظهور.
نارضایتی و خشم:بیشتر احساسات منفی و بیمعنایی نتیجه همین زندگی نزیسته است که داره خودش رو نشون میده.
چطور زندگی نزیسته رو پیدا کنیم؟با توجه به رویاها، حسرتها، تمایلات سرکوبشده یا حتی حسادت به آدمهای خاص!
ادغام سایه با شخصیت:یعنی با شجاعت و آگاهی، کمکم بخشهای نزیسته رو به زندگیمون بیاریم؛ مثلاً کسی که همیشه از هنر دور بوده میتونه با یه کلاس هنری شروع کنه.جانسون میگه ادغام زندگی نزیسته یعنی ترکیب بخشهای تجربهنشده با «من»ی که هستی، نه کنار گذاشتن همه چی.
تا وقتی به زندگی نزیسته توجه نکنیم حس پوچی و نارضایتی میاد سراغمون؛ اما هر قدم کوچک تو این مسیر، انرژی و رضایت فوقالعاده میاره.