در ۹ شهریور سال ۱۳۷۳ ، یک یوز ماده همراه با سه توله ی خود برای خوردن آب به یکی از نخلستان های اطراف شهر بافق استان یزد پناه می آورند ، اما ناگهان خانواده ی یوزپلنگ مورد حمله ی عده ای از مردم نا آگاه قرار می گیرند . ماده یوز چاره ای جز فرار نمی یابد اما سه توله ی او زیر ضربات چوب و چماق گرفتار می شوند . یکی از شاهدان خود را به اداره ی محیط زیست بافق می رساند و ماموران را از موضوع مطلع می کند . وقتی ماموران به محل حادثه می رسند با لاشه ی بی جان یکی از توله ها مواجه می شوند که بر اثر شدت جراحات ، تلف شده است . دو توله ی دیگر درحالی که به شدت مجروح شده بودند به یزد منتقل می شوند تا مداوا شوند که توله دوم نیز در میان راه ، داخل خودروی محیط زیست می میرد . توله یوز سوم که دچار جراحت شدیدی شده بود به تهران انتقال داده شد و بهبود یافت و تا مدت ۹ سال در پارک پردیسان تهران نگهداری شد . بازمانده ی ماجرا که ( ماریتا ) نام گرفته بود در نهایت به دلیل بیماری در سال ۱۳۸۲ در پارک پردیسان تهران از بین رفت . گفته می شود ، یوز مادر تا مدتی به نزدیکی محل واقعه می آمد و توله هایش را صدا می زد و به دنبال آنها می گشت . ماده یوز بعد از مدتی تلاش بی حاصل ، خود را به کویر می سپارد و برای همیشه می رود .