دیگه نمیکشم، نمیدونم چیکار کنم، امروز زوج درمانگر گفت اگر قراره به حرفام گوش ندید دیگه نیاید، برید هر وقت به حرفام گوش دادید بیاید، حالم بده، انگار یه فیل نشسته رو سینهام و نمیتونم نفس بکشم، هیچ کاری بلد نیستم بکنم و بریدم. حتی دلم نمیخواد پیش تراپیستم برم، فردا میخوام با کوچینگم هم خداحافظی کنم، واقعا اینهمه حرف زدن فایدهای نداره
یه چیزی که میدونم حالمو خیلی خوب میکنه کار کردنه، ولی از طرفی میدونم الان وقت خوبی برای کار کردن نیست، با توجه به اینکه اسفنده و دم عید.
از اون طرف دلم بازیگری میخواد، تو بازیگری باید صبر کنی یکی تو رو بخواد و الان هیچ کس منو نمیخواد و این خیلی بد کوفتیه.
میدونی شبیه چیام؟ شبیه آدمی که همهی تنهش بی حس شده فقط دهنش کار میکنه، به شکم خوابیده رو زمین، میدونه اگر همونجایی که هست بمونه زیر دست و پا له میشه و باید حرکت کنه ولی بجز اینکه دندونش رو به زمین فشار بده خودشو بکشه جلو راهی نداره…