ویرگول
ورودثبت نام
حمزه وطن دوست
حمزه وطن دوست
خواندن ۴ دقیقه·۵ ماه پیش

درباره فیلم from dusk till dawn



نام فیلم رو در فارسی به “از گرگ‌ و میش تا سحر” ترجمه کردند که میشه اینطوری هم خوند: از غروب تا سحر یا از دم غروب تا اول صبح

کارگردان فیلم یه دیوونه ایه به نام رابرت رودریگز که با فیلم هایی مثل دسپرادو، ال ماریاچی، سین سیتی و … میشناسیمش. یه مکزیکی تمام عیار که بنظرم متر و معیار سینمای مکزیکه

در ویکی پدیای فیلم اشاره شده این یه فیلم کالته و در IMDb نمره ۷/۲ و در راتن تومیتوز نمره ۶۳٪ گرفته و سال ۱۹۹۶ ساخته شده

داستان فیلم در مورد یک خانواده شامل پدر (سابقا کشیش)، پسر (اسکات) و دختر نوجوان (کیت) و دو برادر خلافکار فراری (ست و ریچی/ریچارد) که از یک سرقت پر از خون و خونریزی در حال فرارند و این دو گروه اتفاقی برای فرار از مرز تگزاس به مکزیک با هم همراه میشن به عنوان گروگان و گروگان گیر، سر از یه کافه / کلاب در اون طرف مرز در میارن . اسم کلاب Titty Twister و شعارش از غروب تا صبح (اسم فیلم) و این جماعت اونجا خیلی سورئال درگیر یه مشت خون آشام میشن که تا صبح می جنگن و دست آخر، صبح یکی از برادر ها همراه با دختر خانواده از اونجا قسر در میرن

در مورد کاراکترها و شخصیت پردازی، ست برادر بنظر بزرگ‌تر با بازی جورج کلونی، شخصیتی جذاب، خونسرد، عاقل و البته جنایتکار با یه تتوی جذاب که بخشی اش روی گردنش مشخصه و که آخر فیلم هم زنده از مخمصه بیرون میاد.

برادر دوم ریچی با بازی استاد تارانتیو که بیمار جنسی، شل مغز و دیوانه که بی دلیل جنایت می کنه و معمولا ست باید جمعش کنه. اون آخر فیلم توی کافه کشته میشه

شخصیت پدر با نام جیگوب فولر یه کشیش برگشته از کشاشت ؟!؟ که بدلیل مرگ تراژیک همسرش به نظر از خدا بریده

دختر فیلم یه کاراکتر معصومه که با پدرش در مورد خدا صحبت می کنه و دوست داره اون رو برگردونه به مسیر قبلی اما آخر فیلم با کلی آدم کشی و لباس خونی از کافه در میاد

و یک پسر که شبیه چینی هاست و قصه شو هیچ وقت نمی فهمیم و حتی زمانی که ست به پدر میگه این چرا شبیه ژاپنی هاست اون میگه این شبیه چینی هاست! (به نظر من ولی شبیه ژاپنی هاست)

در مورد کاراکتر های فرعی هم مهم‌ترین اون ها سلما هایکه که سوگلی اجرای برنامه در کلابه که با مار و … یک اجرای جالب داره که شاید تکه هاشو دیده باشید. گویا یکی از دلایل معروف شدن ایشونه. ضمنا اولین نفری که خون آشام میشه سرکار خانم هستن

یک سری کارکتر های فرعی هم داریم که خیلی جالبن مثل یه مکزیکی به نام سکس ماشین که یه تفنگ توی لباس زیرش جاساز داره که در مواقع ضروری تیراندازی می کنه. یا یه سیاه پوست به نام قورباغه که دغدغه خونه سازی با دومینو تو کافه رو داره یا یه فروشنده مغازه که به با ریچی بحثش میشه که اون به پلیس لو شون نداده و سر همین به فنا میره

نحوه ورود و خروج این کاراکتر ها به فیلم هم خاص و جالبه که این داستان رو خاصش می کنه. و البته چرخش ها و سرنوشتشون . مثل چرخش پدر به سمت خدا از راهی که اصلا به نظر نمی رسه یا تبدیل شدن دختر معصوم به جانی (لئون رو به خاطر بیاورید ) که در خواستش از ست به عنوان دستیار، آخر فیلم رد میشه و میره دنبال زندگیش

فیلم مملو از صحنه ای خشونت جنسی کلامیه که عمدتا خیلی با مزه ان و البته بچه اینجا نشسته و از گفتنش معذورم

همچنین پر از صحنه های خون و خونریزی فانتزی و رئال. یه نمونه مثلا تارانتینو از لای سوراخ دستش که با گلوله ایجاد شده بیرون رو نگاه می‌کنه.

رد پای صحنه های این فیلم رو بعدا توی آثار تارانتینو و دیگران می تونید ببینید که این یکی از دلایلی که فیلم رو یه فیلم کالت کرده.

اگر از علاقه مندان جناب تارنتینو هستید دیدن این فیلم ضروریه به خصوص بازی استاد جالبه . همچنین به علاقه مندان خانم سلما هایک هم توصیه میشه. یکی از اولین و جذاب ترین اجرای های ایشون البته در یک نقش فرعی

به علاقه مندان سینما هم توصیه میشه. به شرطی که خیلی از صحنه های خشن فیلم اذیت نشن

این فیلم دو ادامه و یه سریال هم داره که زیاد جدی نیستند


سینمانقد فیلمتارانتینوفیلم
در پرسه‌های روزمره‌ام حوالی زندگی، اگر مجال و حالی بود مطلبی اینجا منتشر می‌کنم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید