حضور اسمش را نبر در این دوسال،جرثومه عقایدم را چنان متحول ساخته است که گاهی خود متحیرم ! يكي ازاين تغييرات حاصله منوط به حضور دوستي است كه در عين بودنش ،نبودنش را ترجيح مي دادم و چه روزها و شب هايي را بدون درك آن به سر بردم .براي راهنمايي بيشتر بايستي بگويم كه همه ما اين يار با وفا را داريم اما بي دريغ به نشخوارهاي ذهني خود دامان زديم و مي زنيم و در مرداب افكار منفي غرق شده ايم و مي شويم.رفيق شفيقمان مرحم دردها و رنج ها و شرايط غير ارادي و عواقب انتخاب و كارهايمان است .آن چيزي نيست جز واژه پذيرش همراه با پژواك اميد و مهرباني .از وقتي كه با او عجين شدم ترس ها ،استرس ها،مرگ و آدم هاي اطرافم را بهتر درك مي كنم. البته دوست شدن با پذيرش كار آساني نيست چرا كه در اثنا حمله توده اي از افكار منفي بايستي صداي آن را بشنوم دستش رابگيرم تا رها شوم اما از قديم گفته اند نابرده رنج گنج ميسر نمي شود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد.بايستي شرايط امروز را پذيرفت و پس از پذيرش اقدام نمود. دست نوشته اي كوتاه.