ویرگول
ورودثبت نام
سمیرا جورابچیان
سمیرا جورابچیان
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

معرفی کتاب « بچه‌های عجیب و غریب یتیم‌خانه خانم پرگرین»

در نگاهی کلی میتوان گفت این یک کتاب بسیار هیجان‌انگیز است با داستان‌پردازی و توصیف‌های جذاب بخصوص برای گروه سنی نوجوانان.

ماجرا در مورد پسری است که بسیار به پدربزرگش نزدیک است، اما هرچه بزرگتر می‌شود، بیشتر به این نتیجه می‌رسد که پدربزرگش به او دروغ می‌گفته است. همین باعث دلسردی و دوری او از وی می‌شود تا زمانی که اتفاقی غیرمنتظره و بسیار سخت رخ می‌دهد که سرنوشت پسر را به کلی تغییر می‌دهد.

فضای اواخر کتاب من را به شدت یاد صحنه‌های فیلم stranger things می‌انداخت که همین باعث احساس نوعی کلیشه‌ای بودن میشد.

بنابراین اگر این فیلم را ندیده‌اید، همچنان نبینید، اما بعد از خواندن این کتاب و احتمالا کتابهای بعدی که دنباله همین داستان هستند، دیدن این فیلم هم خالی از لطف نیست.

یکی از جذابترین قسمتهای این کتاب دقیقا عنوان آن است، بچه‌های عجیب و غریب یتیم‌خانه خانم پرگرین. تواناییهای واقعا عجیب بچه‌ها، به داستان رنگ تخیلی جذابی می‌دهد. در تمام داستان، از اینکه از این قدرتهای ماورائی استفاده میکنند لذت میبردم. انگار همیشه انجام دادن کارهایی که انسانهای قادر به انجام آن نیستند و فقط میتوانند تصورش کنند، جالب و خیال‌برانگیز است.

نویسنده داستان، یعنی رنسام ریگز، در ماجرا از بار تراژیک یکی از بزرگترین اتفاقات تاریخ، یعنی جنگ جهانی دوم و حملات نازی‌ها، بهره جسته است:

« فکر کردم چطور پدربزرگ و مادر پدربزرگم تا سرحد مرگ گرسنگی کشیدند. به اجساد تحلیل‌رفته‌شان فکر کردم که خوراک کوره‌های آدم‌سوزی شده‌بودند چون آدم‌هایی که نمی‌شناختند از آنها متنفر بودند. فکر کردم چطور بچه‌هایی که در این خانه بودند سوخته و تکه‌تکه شده‌بودند چون خلبانی که اهمیتی نمی‌داد یک دکمه را فشار داده‌بود. فکر کردم چطور خانواده پدربزرگم را از او گرفته بودند، و دقیقا به همین دلیل پدرم با احساس بی‌پدری بزرگ شده‌بود و حالا من به فشار حاد روانی و کابوس مبتلا بودم و تک‌وتنها در خانه‌ای رو به ریزش نشسته‌بودم و اشک‌های داغ و احمقانه‌ای که میریختم رو پیراهنم می‌چکید. همه‌اش به خاطر زخم هفتادساله‌ای بود که مثل ارثیه‌ای زهرآگین به طریقی به من رسیده‌بود، و هیولاهایی که نمی‌توانستم با آنها مبارزه کنم چون همه‌شان مرده بودند، خارج از محدوده کشتن، مجازات یا هرگونه حساب پس دادن بودند. دست کم پدربزرگم توانسته بود به ارتش بپیوندد و با آنها بجنگد. از دست من چه کاری ساخته بود؟»

نویسنده به خوبی توانسته حال یک نوجوانی که از طرفی به تازگی به ظلمی که به افراد مختلف در گذشته نزدیک شده پی برده و از طرف دیگر از حقیقت غیرقابل‌باور پدربزرگی که او را الگوی خود قرار داده خبردار شده توصیف کند. در این بین او به شدت با مشکل تعارض با خانواده‌ای که واقعا نگرانش هستند اما از درک رازی که بین او و پدربزرگش است عاجزند ، دست و پنجه نرم می‌کند. ماجرا وقتی سختتر میشود که با واقعیت دیگری در یتیم‌خانه خانم پرگرین مواجه می‌شود و تصمیم را برای او سختتر می‌کند.

در آخر باید بگویم این کتاب را به شدت به نوجوانانی که دنبال داستانی دنباله‌دار، هیجان‌انگیز و کمی ترسناک هستند پیشنهاد میکنم. ضمنا فیلمی از روی این کتاب تحت نام «بچه‌های عجیب دوشیزه پرگرین» ساخته شده است.

(این معرفی کتاب برای چالش کتابخوانی طاقچه نوشته شده است.)

عجیب غریبچالش کتابخوانی طاقچهمعرفی کتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید