سحر غزانی
سحر غزانی
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

نقش هیجان ها

:


تحقیقات نشان می‌دهد که مردم

رویداد های هیجانی(emotional event) را واض موضوع ح تر و دقیق تر از رویداد های غیر هیجانی به یاد می‌آورند مثلا اگر تلاش کنید یکی از رویداد های زندگی خود را از سه سال پیش به یاد بیاورید، به احتمال زیاد یک خاطره هیجانی خواهد بود (مثل اولین بار که به شخصی علاقه مند شدید، مرگ یکی از عزیزان ، کنکور و...).

این کشف که مود(mood) حافظه را بهتر کند یکی از راه هایی هست که از طریق آنها هیجان ها در شناخت تاثیر میگذارند، اما انسان پیچیده تر از این داستان هاست


در ادامه نشان میدهیم که هیجان و مود ها(خلق ها ) چگونه در رفتار ، یاد گیری ، یاد آوری و تصمیم گیری تاثیر می‌گذارند


در ابتدا به تعریف هیجان میپردازیم:

به طور کلی دانشمندان هیجان (emotion) ترکیبی از موارد زیر توصیف می‌کنند :

_تغییرات فیزیولوژیک و برانگیختگی : مثلا وقتی ترسیدید سرعت ضربان قلب‌تان بیشتر میشود

_حالات بیانی چهره: مثلا وقتی خوشحال هستید گوشه های دهانتان بالا میرود

_ارزیابی شناختی : وقتی یک هیجان را حس میکنید، رویداد را به صورت شناختی ارزشیابی میکنید که مثبت است یا منفی .


روانشناس آمریکایی ،پال اِکمن معتقد است شش عدد هیجان اصلی داریم که جهان‌شمول (universal) هستند :

۱.شادی ۲.تعجب ۳.خشم ۴. ترس ۵. غم ۶. چندش(disgust)


«تاثیر هیجان در شناخت و یاد آوری »

اکثر مطالعات نشان میدهند که خلق های غمگین ،وقتی مردم مشغول انجام دادن تکالیف شناختی هستند ، در آنها تاثیر منفی می‌گذارد .خلق های منفی عملکرد افراد در استدلال ، تفکر ،حافظه و بازنشانی چهره را مختل میکنند درحالی که خلق های شاد در بسیاری از این تکالیف مفید واقع میشوند


وقتی به افراد غمگین محرک های مبهم ارائه میشود معمولا آنها را به صورت منفی اما افراد شاد آنها را به صورت مثبت تفسیر میکنند . برای مثال وقتی به آزمودنی ها یک چهره خنثی نشان داده شود و از آنها خواسته شود هیجان آن را رتبه بندی کنند افراد غمگین آن را غمگین و افراد شاد آن را شاد ادراک میکنند

افراد غمیگن و شاد وقتی به صحنه های بصری نگاه می‌کنند ، تفاوت هایی در مکانی که به آن مینگرند مشاهده می‌شود مثلا افراد غمگین به ویژگی هایی غیر از چشم ها نگاه میکنند ولی افراد شاد معمولا بیشتر به چشم ها نگاه میکنند یا اینکه افراد غمگین بیشتر به اطراف اتاق نگاه میکنند تا فردی که با آنها حرف میزند

در یک ،آزمایش به آزمودنیهای غمگین کلماتی نشان داده شدند که در طرف چپ یا راست آنها یک فریم رنگی بود. وقتی به آزمودنیها یک تکلیف بازشناسی کلمه داده می شد، هـم آزمودنیهای شاد و هم آزمودنی های غمگین به یک اندازه خوب عمل می کردند. بعد، از آنها در مورد هر یک از کلماتی که بازشناسی میکردند به یاد میآوردند که آن را دیده اند)، رنگ فریم کنار آن کلمه، و سمت راست یا چپ بودن ،آن پرسیده میشد آزمودنیهای شاد قادر نبودند رنگ فریم یا مکان آن را به یاد بیاورند اما آزمودنیهای غمگین قادر به این کار بودند. به نظر می رسد خلقهای غمگین (sadmoods باعث میشوند مردم به انبوهی از اطلاعات اضافی، ناخواسته و

بی اهمیت توجه کنند.

هم هیجان محرک ها میزان فعال سازی emotion توسط محرک ها و هم هیجان فرد مشاهده گر در احتمال اینکه به یک چیز چقدر توجه میشود تأثیر میگذارد


همچنین تحقیقات اثر حافظه وابسته به خلق را در به یاد آوردن خاطرات کودکی نشان میدهد :مردم وقتی خوشحالند خاطرات شاد کودکی را چهار بار خاطرات غمگین به یاد می‌آورند .بیماران مبتلا به افسردگی بالینی معمولا میگویند والدینشان در دوران کودکی سرد تر و بی محبت تر بودند و همان افراد وقتی افسرده نیستند اخلاق والدینشان را گرم و با محبت معرفی میکنند

با اینکه منطق پشت سر حافظه وابسته به خلق ساده و متقاعد کننده است اما بسیاری از تحقیقات آن را رد کرده اند‌ .


«سازمان دهی افکار وقتی هیجانی هستید»


آزمودنی های غمگین ظاهراً قادر نیستند آیتمهایی را که قرار است به یاد بیاورند سازماندهی کنند. برای مثال، فهرستهایی از کلمات به افراد ،غمگین شاد و از لحاظ هیجانی خنثی داده می شود، افراد غمگین به طور معمول کلمات کمتری به یاد می آورند اما اگر فهرست های کلمات به شیوه ای معنادار سازماندهی شده باشند یعنی کلمات مرتبط با مفاهیم مشابه در کنار هم قرار داده شده باشند) همۀ آزمودنیها در این تکلیف بازیابی recall task عملکرد یکسان خواهند داشت. وقتی فهرست کلمات به شدت بینظم ،است آزمودنیهای غمگین عملکرد خیلی بدتری در تکلیف بازیابی نشان میدهند.

این که افراد غمگین اطلاعات سازمان یافته را بهتر میتوانند به یاد بیاورند، در آزمایشهایی که از پارادایم (Deese-Roediger-McDermott paradigm) استفاده کنند، احتمال این که کلمات مرتبط به هم را به یاد بیاورند بیشتر است در این پارادایم یک سری کلمات مرتبط به یک مفهوم خاص (مثلاً، دکتر، پرستار و دارو )به آزمودنیها داده می شود. همچنین وقتی محققان از کلمات lure (طعمه) در یک تست بازشناسی استفاده میکنند افراد غمگین با احتمال کلمات را اشتباه بازشناسی می.کنند در تست بازشناسی آزمودنیها باید کلمات مرتبط با یکی از مفاهیم مندرج در لیست مشاهده شده را به یاد بیاورند مثلاً بیمارستان. کلمه طعمه (lure word) ابتدا نشان داده نمیشود و بنابراین اصولاً نباید بازشناسی ،شود، اما افراد غمگین با احتمال بیشتری

کلمات را اشتباه باز نشانی میکنند اما افراد غمگین معمولاً بیشتر از افراد خنثی میگویند که کلمات طعمه را دیده اند.

یک روش دیگر برای نشان دادن سازمان دهی در حافظه نگاه کردن به نظم و ترتیبی است که کلمات با آن به یاد آورده میشوند به طور معمول مردم کلمات را به صورت خوشه ای (clustered manner به یاد می آورند آنها کلمات مرتبط با یک مفهوم مشابه را همزمان به یاد می آورند. این اثر در آزمودنیها غمگین مشاهده نمیشود بنابراین خلق افسرده در توانایی مردم در سازمان دهی آیتم ها تاثیر میگذارد


منبع: کتاب روانشناسی شناختی ،مهدی گنجی



هیجانخلق
یک عدد دلبسته‌ به کلمات:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید