ویرگول
ورودثبت نام
راحیل پیوست
راحیل پیوستشاعر و نویسنده: راحیل پیوست
راحیل پیوست
راحیل پیوست
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

رژ لبی از جنس خون

[💙تلنگرانہ💙]

•

•

حتما تا آخر بخونید🥀

گفت : راستی جبهه چطور بود؟😏

گفتـم : تا منظورت چی باشه 🙃

گـفـت:مثل رقابت بود؟🙄

گفتم : آری 😊

گفت : چی میخوردید؟😀

گفتم : تیر و ترکش 💣

گفت : پنهان کاری بود؟😜

گفتم : آری😌

گفت : در چه ؟

گفتم : نصف شب واکس زدن کفش بچه ها 👞

گفت :دعوا سر پستم بود ؟👊🏻

گفتم : آری 😉

گفت : چه پستی ؟؟😯

گفتم : پست نگهبانی سنگر کمین 💪🏻

گفت :آوازم می خوندید ؟🎤

گفتم :آری 😍

گفت : چه آوازی ؟

گفتم : شبهای جمعه دعای کمیل

گفت : اهل دود و دم هم بودید ؟؟ 😳

گفتم : آری 😇

گفت : صنعتی یا سنتی ؟؟

گفتم : صنعتی ,خردل , تاول زا , اعصاب 🤕

گفت : استخر هم میرفتید ؟

گفتم:آری...😊

گفت :کجا ؟😮

گفتم :اروند , کانال ماهی , مجنون🌊

گفت : سونا خشک هم داشتید ؟😏

گفتم: آری 🙂

گفت: کجا؟🤔

گفتم :تابستون سنگرهای کمین, شلمچه,فکه , طلائیه .🔥

گفت زیر ابرو هم بر میداشتید ؟ 😂

گفتم : آری 😅

گفت :کی براتون بر میداشت ؟😠

گفتم : تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه 💥

گفت :پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟

گفتم :آری 🙃

گفت : با چی؟😐

گفتم: هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان😔


سکوت کرد و چیزی نگفت.......

     

۱
۰
راحیل پیوست
راحیل پیوست
شاعر و نویسنده: راحیل پیوست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید