در تلاش برای نوشتن
در تلاش برای نوشتن
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

"درک شدن" چیست؟

هر انسان افکار خودش را دارد و هیچکدام به دیگری شبیه نیستند
هر انسان افکار خودش را دارد و هیچکدام به دیگری شبیه نیستند


اگه به طور منطقی بخواهیم نگاه کنیم جواب سوال "می‌شود دیگران را درک کرد؟" قطعا "نه" هستش چرا که حتی اگر فرد مقابل تا الان زندگی‌اش همانند ما بوده باشد، مثل ما لباس پوشیده باشد،درد های مارا کشیده باشد،خوشحالی های مارا کرده باشد و حتی اتاقش هم همانند ما باشد باز هم نمیتوان گفت که او می‌تواند مارا "درک" کند، حتی ممکن است در برخورد با همچین آدمی با خود بگوییم "خدای من!چقدر آزار دهنده" و با او به دشمنی بپردازیم.

حال اصلا "درک شدن" به چه معناست؟ از لحاظ لغوی به معنای این است که فردی به "یک چیزی" پی ببرد

-من آن مسئله را درک کردم

-من مشکل تو را درک کردم

-من تو را درک میکنم

این باوری است که از "درک" داریم، هرچند به نظر من درک کردن یک انسان دیگر تقریبا غیر ممکن است!

مغز انسان به خودی خود پیچیدست و درکی که هر آدم از محیط داره با دیگری متفاوته.

دو نفر ممکنه باهم به یه نقاشی نگاه کنن و افکار کاملا متفاوتی داشته باشند

-این نقاشی خیلی خوشگله!

-خیلی سادست، انگار یه بچه کشیدتش!

خب حالا اگر اینطوریه،پس منظور ما وقتی میگیم یه نفر رو درک کردیم چیه؟ یا وقتی یه نفر به نظر میاد ما رو درک کرده منظورش چیه؟

از نظر من این یک نوع اشتراک گذاری "تجربه‌‌هاست" برای افرادی که احساساتی شبیه به هم دارند.

برای مثال وقتی با دوست خوبمان از تجربه‌های درد ناکمان می‌گوییم او حتی اگر در آن موقعیت نبوده باشد، با فکر کردن به غمگینی ما غمگین می‌شود و می‌گوید ما را درک می‌کند، و بالعکس وقتی که فردی برای ما عزیز است می‌گوید که از موضوعی غمگین است ما هم غمگین می‌شویم.

حالت دیگری هم هست که درآن فرد مقابل قبلا در موقعیت ما بوده و می‌گوید درد ما را درک میکند، در چنین حالت هایی فرد مقابل اگر دوست ما باشد کاری که در آن زمان به خودش کمک کرد را به ما نیز پیشنهاد می‌دهد و یا حرف هایی که می‌خواهیم بشنویم به ما می‌گویید.

از طرفی دیگر، اگر طرف مقابل دوست ما باشد ولی با ما احساسات و اخلاق نسبتا متفاوتی داشته باشد ممکن است از دلیل ناراحتی و شادی شما تعجب کند.

یک مثال ساده این است که شما از پایان بد رمانتان غمگین شده‌اید و به دوستتان راجب این موضوع می‌گویید .او تعجب می‌کند و می‌گوید"خب اون فقط یه داستان تخیلیه، مگه مهمه که چجور تموم میشه؟"

و یا وقتی شما در مسابقات دو برنده شده‌اید و به قدری خوشحالید که گریه می‌کنید دوست شما بگوید" واقعا سریعتر از بقیه دویدن اینقدر خوشحالی داره؟"

معمولا پدر مادرها و بچه‌هایشان از این نوع مشکلات را خواهند داشت، به خصوص در دوران نوجوانی که نوجوانان به چیز‌های مبهمی مثل فیلم‌ها و کتاب‌های تخیلی علاقه دارند، هرچند این دلیل بر این نیست که رابطه والدین و فرزندیشان بد است.(احساس میکنم داریم از بحث اصلی دور میشیم)

به هر حال با اینکه درک شدن و درک کردن دیگران غیر ممکنه، وقتی کسی می‌گوید مارا درک می‌کند برای ما تسلی خاطر است و باعث آرامش ما می‌شود حتی اگر به دروغ و برای دلسوزی گفته باشد به ما این احساس را می‌دهد که تنها نیستیم و این دلیلی است که انسان ها تلاش میکنن رابطه برقرار کنند و با انسان‌های جدید آشنا بشند.آنها می‌خواهند درک بشوند و همچنین چیزهای جدید را درک کنند، آدم‌ها می‌خواهند از یک نقاش بپرسند خلق یک اثر هنری چه حسی دارد؟ از یک غواص بپرسند اسب‌دریای چگونه حرکت می‌کند؟ از یک نوسینده بپرسند از کجا ایده‌هایت را پیدا می‌کنی؟

"درک کردن" چیزهایی که تاحالا تجربه نکردی، کنجکاوی برای چیزهایی که تاحالا ندیدی

انسان به خاطر همین چیزهاست که آدم می‌شود.

درکدوستخانوادهارتباطات
"از نخستین سرپیچی انسان و چشیدنِ آن میوه درخت ممنوعه که طعم مرگبارش،مرگ و تباهی را در دنیا به ارمغان آورد." -بهشت گمشده-
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید