اخیرا متوجه شدهام که دیگر کسی رویایی ندارد، چه افراد شرور چه افراد خوب چه نوجوانان و چه کودکان، هیچ کدام آن چیزهایی که "رویا" بودند را نداشتند،حتی من هم نداشتم. زمانی بود که افراد خوب رویایی شکست تمام بدیها را داشتند و افراد بد رویای حکومت بر جهان و نوجوانان میخواستند از خانه فرار کنند و دور دنیا را بگردند و کتاب بنویسند.
راستش نمیگویم این اتفاق بدی است، انسان اگر قانع باشد زندگی آرامی خواهد داشت و دردسرش کمتر میشود، ولی مگر به خاطر همین جاه طلبی های غیر منطقی نبود که به اینجا رسیدیم؟ انسان بدون حرص و طمع برای دست یابی به رویایش چه چیزی به جز یک تکه گوشت است که کار میکند و میخورد و میخوابد.
آدمی بدون رویا و جاهطلبی معنی ندارد ولی مشکل اینجاست که رویاها دارند از بین میروند و اگر رویایی نباشد جاهطلبیهم نیست.
شاید بگویید که 《نه من رویای پزشک شدن و یا مهندس شدن و یا معمار شدن 》و یا این چیز ها را دارم ولی باید به عرضتان برسانم که اینها رویا نیستند بلکه هدف هستند و میتوان بهشان رسید. رویاها چیزهایی جسورانهتر و غیرممکن تر هستند که برای فرد غیرقابل دسترس به نظر میرسند. مانند پرواز در آسمان که زمانی برای بشر رویا بود و یا ارتباط داشتن با کسی در آنسوی دنیا به سادگی چیزهایی بود که زمانی مردم فقط خوابشان را میدیدند.
ولی حالا مردم چه رویاهایی دارند؟