قصه شب
قصه شب
خواندن ۲ دقیقه·۳ ماه پیش

مسئولیت

داستان امروز: مسئولیت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


روزی روزگاری در جنگلی سرسبز، زرافه‌ای به نام «زرین» و موشی کوچک به نام موشی زندگی می‌کردند. زرین زرافه‌ای بلندقد و زیبا بود که می‌توانست از بالای درختان به همه‌چیز نگاه کند، در حالی که موشی کوچک، روی زمین به دنبال غذا می‌دوید و از سوراخ‌های کوچک می‌گذشت.

یک روز، حیوانات جنگل تصمیم گرفتند برای آماده‌سازی جشن سالانه جنگل، یک پروژه بزرگ انجام دهند. هر حیوان باید وظیفه‌ای را بر عهده می‌گرفت. زرین به دلیل قد بلندش، مسئول چیدن میوه‌های رسیده از درختان بلند شد. موشی هم به دلیل جثه کوچکش، مسئول جمع کردن دانه‌ها از میان چمن‌های بلند و قرار دادن آن‌ها در کیسه‌ها شد.

ابتدا، زرین با غرور کارش را انجام می‌داد، اما به زودی احساس کرد که این کار بسیار آسان است و نیازی به تلاش زیاد ندارد. او تصمیم گرفت بیشتر وقتش را به استراحت بپردازد و هر از گاهی فقط یک یا دو میوه بچیند.

در مقابل، موشی هر روز سخت کار می‌کرد. او دانه‌های زیادی جمع می‌کرد و بدون توقف آن‌ها را در کیسه‌ها می‌ریخت. هرچند کار موشی بسیار سخت و زمان‌بر بود، اما او با دقت و پشتکار مسئولیتش را انجام می‌داد.

روز جشن نزدیک شد و حیوانات جنگل دور هم جمع شدند تا نتیجه کار خود را ببینند. وقتی همه به میوه‌ها نگاه کردند، متوجه شدند که تعداد میوه‌ها بسیار کم است. حیوانات تعجب کردند و به زرین گفتند: "چرا این‌قدر کم میوه چیدی؟"

زرین با خجالت گفت: "فکر می‌کردم کارم آسان است و نیازی نیست زیاد تلاش کنم."

در مقابل، همه کیسه‌های دانه‌ها که توسط موشی جمع شده بود، کاملاً پر و آماده بود. حیوانات جنگل از موشی به خاطر تلاش و مسئولیت‌پذیری‌اش تشکر کردند.


زرین با دیدن این صحنه، متوجه شد که مسئولیت‌پذیری و انجام وظایف به درستی چقدر مهم است. او قول داد که از این به بعد همیشه وظایفش را با دقت و پشتکار انجام دهد. موشی هم با لبخند گفت: "مسئولیت‌پذیری یعنی اینکه وقتی وظیفه‌ای داریم، باید تمام توانمان را به کار بگیریم، حتی اگر کوچک باشیم."


از آن روز به بعد، زرین مثل موشی تصمیم گرفت به مسئولیت‌هایش اهمیت دهد.



کار
داستان نویس دنیای کودکان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید