مدت ها بود فیلمی اینچنین سر ذوقم نیاورده بود که درباره اش بنویسم. اما تمساح خونی بعد مدت ها من رو مجبور به نوشتن کرد.
.
بعد از پایان فیلم، حس و حالی شبیه به هشت سال پیش، جشنواره سی و چهارم و پایان بارکد داشتم. آخرین بار که یک فیلم کمدی در جشنواره حضور داشت که واقعاً لایق حضور در جشنواره بود، همان بارکد بود.
.
فکر میکنم خیلی ها مثل من وقتی اسم جواد عزتی را به عنوان کارگردانی دیدند که همزمان نقش اصلی را هم ایفا میکند؛ اینطور فکر کردند که: خداکنه فیلم بدی نشده باشه!
ولی عزتی، ورق آس را رو کرد.
.
تمساح خونی، به خوبی فیلم ژانر است. بر اساس قواعد ژانرش (کمدی-فانتزی) همه چیز درست پیش می رود. اما مهم ترین برتری فیلم نسبت به سایر کمدی های ایران؛ داشتن قصه و قصه گفتن است.
تمامی موقعیت ها و اتفاقات کمدی نیز در خدمت قصه جلو می رود. برای خنده گرفتن، زور نمی زند و خیلی روان می خنداند.
.
پلانهای سخت و جذاب با داینامیک بالا، باعث شده مخاطب چشم از پرده سینما بر ندارد و به خلق عزتی و لطفیان خیره شود و لذت ببرد.
سکانس های تعقیب و گریز بی نظیر شده است. اما کارگردانی عزتی، فقط به گرفتن پلانهای جذاب و حفظ ریتم ختم نمی شود. او ترکیب بازیگران بسیار خوبی برای فیلمش انتخاب کرده است.
.
زوج جدید جمشیدی فر و عزتی به خوبی جواب داده و من به شخصه دلم برای این جواد عزتی تنگ شده بود.
بیوک، شخصیتیست که به نظرم میتواند سعید آقاخانی را به سیمرغ نزدیک کند. از همه جالب تر، انتخاب کیومرث مرادی برای یک نقش کوتاه ولی به شدت متفاوت بود.
.
با توجه به تعداد بالای کارهای مسعود سخاوت دوست، شانس بالایی برای سیمرغ دارد ولی کاش اگر قرار باشد جایزه ای بگیرد، برای تمساح خونی باشد.