
سمفونی ابری بیش نیست.
شیون بر گستره خاکستر آسمان، لرزیدن بید در باد و هیاهوی شاخ و برگ نحیف شکوفههای سقوطکرده. صاعقه زد از فرط سکوت و ژرفنای بختی نگون.
سمفونی ابری بیش نیست.
یک صنوبر قد خم کرده و روحی آشفتهست و بیخانمان و آواره در پس رعد رعشهاور عصرگاهی. اندکی رعب و مقداری شتاب و دلهره، لیکن بهاختصار بطن حقیقتی طوفانی.
سمفونی ابری بیش نیست.
برقی بر امضای جانباختن قطرهای در تکاپوی باریدن, ابراز وجود و حرمت غم را بجا اوردن، درک فروپاشی و تار و پود گسسته یک صبر لبریز شده و منسوب به سبک و سیاق پرتلاطم فلکالافلاک.
سمفونی رعد ابر، حرمتیست به کرانه اتمام حجتی مختصر با جهنمایامِ سکوت زندگانی.
سمفونی رعد ابر، بیتصویر و بیبدن است، بینگاه و عاری از رحم بر عریانشاخسار و ابعاد بیپناهی.
سمفونی رعد ابر گاه تدریجیست و یا ناگه بند میگردد به کسر ثانیهای.
سمفونی رعد ابر در پژمردن گلبرگ ارکیده ریشه دارد و دامن میزند بر ابهت و عجز انسانی.
و بهیک کلام، بیکسی غایت رعد است و رعد غایت بیکسیست..
پ.ن۱. گوشهای از رندوم های بی سر و ته شب امتحان..
پ.ن۲. بندرعباس، تسلیت..🖤