درباره کتاب از وبسایت طاقچه: مارک رولندز در این کتاب کوشیده است تا مفهوم شهرت و شهرتطلبی را با طرح مثالهایی از آدمهای معروف همچون پاریس هیلتون و بریتنی اسپیرز گرفته تا ماندلا و بن لادن آشکار کند.
او، که خود را محصول فرهنگ روشنگری غرب میداند، با پرداختن به موضوع شهرت و اشاره به تمایز میان شهرت سنتی که با احترام و کیفیت همراه است و شهرت نوینی که با هیچیک از این دو همراه نیست، میکوشد تا معضل بنیادیتر و بیماریِ خطرناکتری را به تصویر بکشد؛ معضلی که گریبانگیر انسانهایی است که در دو سوی یک طیف قرار دارند: انسان سرگشتهای که محصول عصر روشنگری و تناقضات درونی آن است و با عدم پایبندی به هر گونه ارزش، از سبکباری و بیوزنی مطلق رنج میبرد و خسته از خود، سر به دیوار ابتذال میکوبد، و بنیادگرای متعصب جزماندیشی که او نیز به نوعی واکنشی به عصر روشنگری است و تحت تلقین ایدئولوژی وجود خود را از هر گونه مهر و شفقتی برای دیگران تهی کرده و چنان بردهٔ ارزشهای خود شده که بهجز همکیشانش هیچکسِ دیگری را به دایرهٔ انسانیت راه نمیدهد و سزاوار رفتار انسانی نمیداند.
رولندز در این کتاب تشریح میکند که چرا شهرت، بهویژه شهرتِ نوینی که بر خلافِ شهرت سنتی نیازمند هیچ دستاورد و استعدادی نیست، به سکهٔ رایج زمانه تبدیل شده و تلاش دیوانهوار برای کسب شهرت زن و مرد نمیشناسد.