Hosain Nosrati
Hosain Nosrati
خواندن ۱۳ دقیقه·۲ سال پیش

ماجرای یک ترور

در پاییز ۹۹ بر ما چه گذشت؟ شرحی بر ماجرایی که منتهی به شهادت دکتر فخری زاده شد...


قسمت اول- زمینه‌ها و عوامل


وقتی سناریو  و طرح زمستان سرد با شکست کامل مواجه شد تنها پلن دشمن، بازگشت به روش دموکرات‌های آمریکایی بود یعنی حملات تروریستی، بمب گذاری و خرابکاری در مناطق حساس کشور که همگی در سریال آتش سوزی‌ها در واحدهای صنعتی و نظامی کشور در بهار و تابستان ۹۹ مشاهده شد ولی خیلی زود و با اشتباه راهبردی دشمن در هدف قراردادن مجتمع غنی‌سازی شهید احمدی روشن نطنز سریال حملات موشکی، سایبری، خرابکاری و آتش سوزی به قلب آمریکا، رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی رسید. با پایان تابستان ۹۹ و شکست این پروژه، گام نهایی فشار حداکثری برداشته شد. البته روند پروژه ابراهیم در مردادماه همان سال نیز آغاز و پیش‌زمینه رخدادهای کشور در مدت اخیر شد.


از مهر ۱۳۹۹ مسئله سورپرایز اکتبر در محافل رسانه‌ای مطرح شد. این کلید واژه همزمان بود با گسیل تروریست‌های چندملیتی و افسران و درجه‌داران موساد و ارتش رژیم صهونیستی و ترکیه و ناتو به قره باغ و شروع طرح محاصره استراتژیک ایران- روسیه و چین. ترکیه و جمهوری آذربایجان که متوجه شده بودند تهران درگیر پرونده فشار حداکثری است، موقعیت را برای خود در مساعدترین شکل ممکن می‌دیدند.


از سوی دیگر و در عرصه سیاسی، دونالد ترامپ پیام دیدار با ریاست جمهوری ایران و توافق هسته‌ای می‌فرستاد که با مخالفت داخلی همراه بود و همزمان شاهد پیغام و  پسغام‌ها و پالس‌های جو بایدن و تیم او مبنی بر بازگشت به برجام و البته مذاکره بر سر موضوعات غیر هسته‌ای پس از پیروزی در انتخابات به دولت وقت بودیم.


در آن دوره شواهد جدی وجود داشت که اسرائیل و آمریکا در روزهای پایاتی ترامپ به دنبال ضربه به ایران هستند. چندین حدس و تحلیل توسط نهادهای مختلف مطرح بود. یکی بر ترور فرماندهان سپاه و سیدحسن نصرالله تاکید داشت، عده‌ای اعتقاد داشتند خط عادی سازی به کشورهای مهم عربی مانند عربستان امتداد می‌یابد، یکی به ترور اشخاص مخالف مقاومت در منطقه و ایجاد فتنه عقیده داشت، روسها از حمله نظامی مستقیم سخن می‌گفتند، چین شواهد حمله به عسلویه یا حتی حمله هسته‌ای را ارائه می‌داد و افرادی عقیده داشتند آمریکا و رژیم صهیونیستی در یک عملیات دیوانه‌وار اقدام به بمباران سراسری مواضع گروه‌های مقاومت در یمن، عراق، سوریه، لبنان و غزه خواهند کرد. برخی هم بر انجام عملیات‌های تروریستی در عراق، ایران یا لبنان عقیده داشته و جمعی هم از حمله مستقیم نظامی اما محدود و سپس درخواست مذاکره صحبت می‌کردند.


تمام این شواهد و تحلیل‌ها روی میز بود. از طرفی قطعا آمرین، نیاز به بهانه هم داشتند و ایران‌هراسی چاشنی کارشان برای پیشبرد اقدامات بعدی بود؛ از کشته‌سازی نظامیان آمریکایی در عراق و اتهام همکاری ایران با القاعده تا اتهام ترور سفیر آمریکا در آفریقای جنوبی.


شواهدی دیگر مانند آرایش دشمن که البته در مواردی دفاعی هم بود، افزایش ارتباط‌گیری سرپل‌های خارجی با عواملشان در داخل ایران، افتتاح ایستگاه جدید موساد در اربیل در آبان آن سال با حمایت شخص مسعود بارزانی و گسیل افسران کارکشته میز ایران موساد از دبی، تل‌آویو و باکو به این مقر و در نهایت ورود سیل سلاح و مواد ناریه به کشور همه و همه نشان‌دهنده قطعی بودن اقدام دشمن بود. 


تهران نیز با به خط کردن فرماندهان مقاومت در تهران و قم و ارسال پیام‌های شدید اللحن و زد و خوردهای پنهان، ضرب شست‌های خود را نشان داد. در هفته های منتهی به ترور دکتر فخری زاده بنا بر گفته نیویورک تایمز یک هفته قبل از ترور، طرح ترور دکتر طهرانچی شکست خورده بود. طرح ترورهای دیگری مثل ترور سیدحسن نصرالله هم با هشدارها و مراقبت خنثی شد. این روند البته بعد از شهادت دکتر فخری زاده هم ادامه داشت و چندین ترور و خرابکاری دیگر نیز خنثی شد.


تواتر اخبار اما کلید واژه‌ای بود که علی شمخانی با تاکید بر آن، این عبارت را نقل محافل کرد. اینکه قبل از ترور دکتر، اطلاعاتی در این خصوص بود یک حقیقت است که توسط مسئولین کشور به گوش می‌رسید. دو نشانه اختصاصی آن نیز یکی جلسه نیوم عربستان با حضور بن سلمان، نتانیاهو و پمپئو و بحث در خصوص ترور در آن جلسه و البته توییت یکی از خبرنگاران تروریست اینترنشنال چند روز قبل از واقعه مبنی بر احتمال ترور فرماندهان سپاه پاسداران، فقط دو شاهد آشکار این عملیات بود.






بخش اول قسمت دوم- روز عملیات


#مهم


بالاخره روز ۷ آذر، روز عملیات، فرا می‌رسد. تیم ترور که از واحد کیدون موساد هستند و قرار است اصطلاحا "عملیات تمیز" را انجام دهند قبلا در ایران حضور داشته، شهید را زیر نظر داشته و حتی تمرین عملیات را هم انجام می‌دهند. اسلحه اتوماتیک ساخت بلژیک نیز توسط سرویس آلمان در چندین مرحله زیر پوشش محموله‌های قانونی وارد کشور می‌شود، در نیسان آبی قرار داده شده و با الوار کاور می‌شود.


در روز ۷ آذر، شهید از ویلای خانوادگی در شهر رستم‌کلا بهشهر استان مازندران به سوی آبسرد و تهران حرکت می‌کند. علیرغم هشدارها، شهید به دلیل اینکه روز شنبه کلاس دارد، اصرار بر حضور در تهران دارد. چند کارگر با ملیت افغانستانی که در این ویلا مشغول‌اند، حرکت شهید را اطلاع می‌دهند.


کاروان اسکورت و شهید راه می‌افتند. چهار ماشین در یک ستون حرکت می‌کنند؛ کیا سراتو، سوزوکی ویتارا، تویوتا هایلوکس دوکابین و یک سواری مشکی رنگ. ۱۴ محافظ در سه ماشین، و شهید و همسرشان در تینای مشکی نشسته‌اند. این یک سفر کاملا عادی برای تیم حفاظت است.


کاروان اسکورت به سمت آبسرد می‌آید. دکتر فخری‌زاده در تینای مشکی، پشت فرمان نشسته و پشت سرِ سراتوی پیش‌رو (که برای سفید کردن مسیر جلوتر است)، حرکت می‌کند و پشت سر آنان، محافظان در دو ماشین دیگر، به سرعت می‌آیند. سرتیمِ دکتر در ویتارا نشسته و اوضاع را تحت نظر دارد. هشت ماه پیش، سرتیم به درخواست فخری‌زاده، از تیم حفاظت اسحاق جهانگیری جدا شد و مجددا به تیم حفاظت دکتر برگشت. در دوره قبلی مسئولیتش، دو طرح ترور دکتر فخری‌زاده در قلب تهران خنثی شده بود.


از سه روز قبل از سفر، ۱۳ نفر اعضای تیم توجیه شده‌اند. سرتیم حفاظت، قبل از سفر، ماشین‌ها، بیسیم‌ها و خطوط تلفن همراه را تعویض می‌کند. این‌بار کار فرق می‌کند زیرا اولین باری که این مسئولیت را قبول کرد، یک ابلاغ سازمانی بود. اما این‌بار به خاطر بالا رفتن تهدیدها، به درخواستِ خود دکتر به کار قبلی‌اش برگشت. تیم آن‌ها برای مقابله با بمب دیسک مغناطیسی، کمین، بمب‌گذاری و تیراندازی آماده است. یعنی روش‌هایی که در ۱۱ سال گذشته، از آن‌‌ها برای ترور دانشمندان هسته‌ای استفاده کردند.


کاروان از جاده فیروزکوه وارد بلوار امام خمینی آبسرد می‌شوند؛ جایی در کیلومتر ۶۰ جاده فیروزکوه. خودروی سراتو سرعتش را زیاد می‌کند تا مقصد را چک امنیتی کرده و از سفید بودن مسیر مطمئن شود. ماشین از کنار نیسان آبی‌رنگ پر از الوار می‌گذرد که کنار ترانس برق اصلی آبسرد توقف کرده است. ماشین دکتر، چندصدمتر عقب‌تر است که ناگهان از کار می‌افتد. همه چیز قفل می‌کند. ماشین دکتر در ۲۰-۳۰ متری عقب نیسان آبی به دلیل اصابت گلوله به موتور متوقف می‌شود. هیچ صدایی جز تک و توک ماشین‌های عبوری نمی‌آید. ویتارا و تویوتای محافظین به ماشین فخری زاده نزدیک می‌شوند. دو گلوله به ماشین شلیک می‌شود. دوگلوله به فاصله چند صدم ثانیه و با چند میلی‌متر اختلاف؛ همان تکنیکی که تک‌تیراندازان حرفه‌ای برای اطمینان از کشته شدن هدف استفاده می‌کنند. فخری‌زاده از ماشین پیاده می‌شود زیرا چند گلوله از بالای سرش رد شده، شیشه جلو را شکسته و از عقب خارج شده‌اند اما وی اصطلاحا جا خالی داده است.


سرتیم حفاظت هوشیار شده، فریاد می‌زند و در حالی که کلت برتایش را از غلاف بیرون کشیده، به سمت ماشین می‌دود؛ همان کلت آمریکایی که وقتی محافظ وزیرخارجه بود، از جلال طالبانی هدیه گرفت. اطراف را نگاه می‌کند و می‌دود. همه این‌ها در چند ثانیه اتفاق افتاد. تا جایی که چشم کار می‌کند، دشت است و کمی دورتر، کوه. چشمش دنبال تک‌تیرانداز است. به دکتر می‌رسد و او را بغل می‌کند. تیرانداز به شلیک‌هایش ادامه می‌دهد. چهار گلوله به پای چپ او می‌خورد. گلوله‌ای از بدنش رد می‌شود و به فخری‌زاده می‌خورد. هنوز فکر می‌کند که تک‌تیرانداز است. فریاد می‌زند که اعضای تیمش برای گیج کردن یا مجبور کردن تک‌تیرانداز به پناه گرفتن، تیراندازی کنند.


تمام صداهای شلیک برای اسلحه محافظان است؛ نه سلاح FN MAG بلژیکی کالیبر جنگی ۷.۶۲ که پشت وانت نیسان جاسازی شده و از راه‌دور با ماهواره کنترل می‌شود. گلوله‌های بی‌صدای آن سلاح که روی بازویی رباتیک بودند و صدا خفه کن هم داشت فقط وقتی خودشان را نشان دادند که با هیدرولیک و موتور و شیشه نیسان تینا، و بدن دکتر فخری‌زاده و محافظش برخورد کردند.


محافظی که اگر خودش را سپر شخصیت نمی‌کرد، گلوله نمی‌خورد. چون انقدر کار دقیق و تمیز چیده شده بود که هیچ کسی گلوله نخورد. حتی همسر دکتر فخری‌زاده که در چند سانتی‌متری او نشسته بود زیرا از قبل چهره شهید در دوربین تشخیص چهره با فناوری هوش مصنوعی اسکن شده بود.






بخش دوم قسمت دوم- روز عملیات


صدای تیراندازی محافظان هم قطع می‌شود. دیگر خبری از تیراندازی اسلحه پشت نیسان نیست. محافظان اطراف را نگاه می‌کنند و منتظر حرکتی دیگرند. همسر دکتر فخری‌زاده خودش را به شوهرش رسانده و او را در آغوش گرفته است. خودروی نیسان منفجر می‌شود. ۲۵۰ کیلوگرم تی‌ان‌تی در ماشینِ جاسازی شده، صدها ساچمه و تکه‌های سوزان الوار را به اطراف پرتاب می‌کند. موج انفجار همه را زمین‌گیر می‌کند. خیلی‌ها با ترکش‌های نیسانِ منفجر شده، مجروح می‌شوند. دوباره آب‌سرد در سکوت می‌رود، چون ترانس اصلی برق را منفجر کرده‌اند. نه تلفنی، نه دوربین مداربسته‌ای و نه چراغی هیچ چیز روشن نیست. دو هدف انفجار نیسان، یکی مطمئن شدن از کشته شدن هدف با موج انفجار، تکه‌های الوار و ساچمه‌ها و از دست دادن زمان است و دیگری عدم دسترسی نیروهای امنیتی به تکنولوژی سلاح بلژیکی است اما بخشی از باتری و همچنین مودم ارتباطی سلاح با ماهواره اسرائیلی( یا پهپاد- ماهواره) که در زیر کاپوت یا موتور نیسان بود سالم می‌ماند. مودمی که با فرکانس ۱۰۰۰ مگاهرتز کار می‌کرد.


سرتیم سعی می‌کند که خودش را هوشیار نگه‌دارد. گلوله به سفیدرانش برخورد کرده و خونریزی‌اش قطع نمی‌شود. نگران است که تیمی آن اطراف باشد و بخواهد دوباره حمله کند. پسر دکتر فخری‌زاده، حامد، هم سر می‌رسد. پدر خون‌آلودش را می‌بیند که دارد جان می‌دهد. سرتیم فریاد می‌کشد و ماشین ویتارا را صدا می‌کند. حامد دکتر فخری زاده را روی صندلی عقب می‌گذارد. دکتر به هوش نیست و کف ماشین غرق خون است. ماشین با سرعت حرکت می‌کند. باید خودشان را به نزدیک‌ترین درمانگاه برسانند. وارد منطقه شهری می‌شوند. ماشین آژیر می‌کشد. هر ثانیه ارزش دارد. حامد از کف ماشین کلاشینکف را بر می‌دارد و تیر هوایی شلیک می‌کند. باید از سر راه کنار بروند. مرد شماره ۱ برنامه هسته‌ای ایران، خون‌آلود در صندلی عقب این ویتارا دارد جان می‌دهد. حامد نگران حمله دوم است. تیر هوایی می‌زند. ماشین به سمت درمانگاه می‌رود و از سمت شیشه عقب اسلحه‌ای بیرون آمده که تا درمانگاه، حدود ۲۰ گلوله شلیک می‌کند.


دکتر فخری‌زاده را داخل می‌برند و حامد را بعد از او. سر یکی از محافظان فریاد می‌زند و به او دستور می‌دهد که هیچ کس وارد اتاق نمی‌شود، فقط بچه‌های تیم حفاظت. محافظ دو تا کلاشینکف دستش گرفته و پشت در می‌ایستد.


هلی‌کوپتر می‌آید. دکتر و سرتیمش را سوار هلی‌کوپتر کرده و به سمت بیمارستان بقیه‌الله تهران پرواز می‌کنند. چاره‌ای نیست و تقدیر الهی شهادت محسن فخری زاده، این دانشساز بزرگ است. سرتیم با وجود جراحات شدید( ۴ گلوله جنگی به پا و ۲۰ ساچمه در بدن) به خاطر آمادگی جسمانی بالا در برابر خونریزی سفیدران مقاومت می‌کند. پرستارها در بیمارستان که از یافتن رگش ناتوان بودند به دستور دکتر آنژیوکت را داخل گردنش فرو می‌کنند تا خونی پیدا شود.


منبع اصلی بخش روز عملیات روایت برادر علی راست خدیو است که از وی تشکر می‌کنیم. این قسمت با ترکیبی از تحلیل و خبرهای ما و روایت ایشان نوشته شد.





قسمت سوم- پس از عملیات


اولین موضوع بعد از ترور، بحث به کار بردن نوع عنوان شهید به دلیل حوزه‌های کاری متنوع ایشان است. اینکه او دانشمند دفاعی یا هسته‌ای معرفی شود؟! عده ای عقیده دارند اگر گفته شود هسته‌ای، اسرائیل این را بزک کرده که دانشمند دفاعی- موشکی چه ارتباطی با انرژی هسته‌ای دارد؟(یعنی ایران بمب دارد) به همین خاطر سخنگوی سازمان انرژی اتمی سریعا اعلام می‌کند همه دانشمندان هسته‌ای کشور در سلامت هستند! از طرفی عده‌ای دیگر می‌گویند اگر هسته ای ذکر نگردد پالس ضعف به دشمن ارسال شده  که البته نهایتا تصمیم را دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی می‌گیرد.


مردم ایران خشمیگن‌تر از هر زمان خواستار انتقام‌اند. جلسه شورای عالی امنیت ملی تشکیل می‌شود. تحلیل محمد جواد ظریف این است که نباید پاسخ داد چون اسرائیل می‌خواهد روابط ایران و آمریکا در دوره بایدن هم خراب باشد. مقامات دولتی از این حرف دفاع می کنند. افراد انقلابی‌تر شورا مثل آقایان قالیباف، رئیسی، علی عسگری و... بر انتقام دشمن تاکید دارند. سردار سلامی تاکید می‌کند که سپاه آماده است تا همین امشب مواضع موساد را در آذربایجان، امارات و عراق هدف قرار دهد. حسن روحانی هم می‌گوید باید هوشمندانه پاسخ داد. بحث بالا گرفته و با وساطت سردار باقری به پایان می‌رسد.


نهایتا جمع‌بندی این جلسه توسط سردار محمد باقری نهایی می‌شود. جمع‌بندی جلسه این است که فعلا نباید در زمان و مکان فعلی اقدام نظامی انجام داد تا زمان و مکان را تهران تعیین کند. اما بیکار نیز نخواهیم نشست:


اقدام دفاعی با هدف انسداد خط عملیات دشمن: تلاش چند برابری جامعه اطلاعاتی ایران برای کشف و ضربه به عوامل موساد در ایران و خنثی‌سازی ده‌ها عملیات ترور و خرابکاری.


اقدام بازدارنده برای جلوگیری از اجرای اقدامات بعدی: انجام چند موج عملیات سایبری سنگین به زیرساخت‌های اتمی، هوافضای رژیم صهیونیستی( IAI)، بیمه و ارتش رژیم.


اقدام تاثیر محور: مدتی بعد قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم ها توسط مثلث شمخانی، کدخدایی و قالیباف طراحی و تصویب می شود. تحلیل دوگانه سازان میدان- دیپلماسی این است که با شروع غنی‌سازی ۲۰ درصد، ترامپ بهانه حمله نظامی را بدست می آورد اما به مدت کوتاهی خطا بودن تحلیل وی آشکار می‌شود. آغاز غنی سازی 20 درصد یک پاسخ محکم و تاثیرمحور به ترور شهید فخری زاده است زیرا از ۹۷ دشمن زمین بازی را به این شکل فهم کرده بود که هر اقدام خصمانه باعث بی‌عملی در حوزه هسته‌ای توسط ایران می‌شود. قانون اقدام راهبردی باعث افزایش شدید وزن چانه‌زنی ایران در مذاکرات آتی و هموار کردن راه کشور برای پاسخ هسته‌ای به اقدامات خصمانه دشمن شد. شروع غنی‌سازی ۲۰ درصد کل معادلات حریف را تغییر داد و همین تک اقدام ارزش چندین اقدام دیگر را داشت.


عملیات ضربت متقابل: به دلیل حساسیت های موجود، تلاش شد تا این کار در زمان و مکانی که تهران تعیین می‌کند انجام شود.

اقدامات زیر بلافاصله پس از ترور انجام شد:

الف. ارسال سیل سلاح‌های مختلف به باریکه غزه و دام پهن کردن برای ایجاد یک جنگ و انهدام بانک اهداف در سرزمین های اشغالی که منجر به نبرد سیف‌القدس و نتیجه تلخ آن برای اسرائیل و تغییر معادلات راهبردی جدای از سرنگونی نتانیاهو شد.

ب. عملیاتی در هندوستان

ج. ترور اوی هار ایون به عنوان پدر موشکی رژیم صهیونیستی


همچنین در پایان آن سال اقدامات تهاجمی‌مان را در جنگ کشتی‌ها را شروع کردیم که با پیروزی جمهوری اسلامی ایران همراه شد. البته پازل نبرد بین ایران و رژیم صهیونیستی خطی و منقطع نیست بلکه کاملا شناور و پازل‌گونه است. تهران نیز تحت تاثیر مقطع قرار نگرفت، برنامه‌های خود را پیش برد و صرفا سرعت و کیفیت آن را افزایش داد.


انتقام از عوامل:

الف. شناسایی عوامل حمله ( حدودا ۲۰ نفر ) که اکثرا به شمال عراق فرار و از آنجا به اروپا و سرزمین های اشغالی گریختند و دستگیری فردی دیگر پس از ۴۰ روز در همدان.


ب. نابودی مقر فرماندهی و اجرای ترور موساد در اربیل در عملیات رمضان و کشته شدن افسران رده بالایی که در عملیات شهید فخری زاده هم دست داشتند. این مقر همانی بود که آبان ماه قبل از ترور تشکیل شده بود.


پاسخ روش: حق پاسخ با ماهواره و عملیات از راه دور برای ما محفوظ است. البته صهیونیست‌ها پاسخ دهند چرا پس از گذشت یک هفته هنوز موفق به شناسایی عوامل عملیات قدس نشده‌اند!


لیست بالا، صرفا موارد قابل بیان اقدامات ما بود.


تقدیم به روان مطهر همه شهدا علی‌الخصوص کوه یخ انرژی هسته‌ای و دفاعی ایران، دکتر محسن فخری زاده.

منبع / صابرین نیوز


شهید فخری زادهدانشمند هسته ایتروراسرائیل
به مشتاقان آن شمشیر سرخ شعله ور در باد بگو تا انتظار این است اسبی زین نخواهد شد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید