قسمت پنجم از داستان من و مامانم اینا به بحث پیرامون "تفاوت در دیگاه ها و اعمال محدویت های نابجای والدین" می پردازد.
تفاوت دیدگاهها، طبیعی و اغلب سازنده است. در مقابل رد نظرهای مخالف و دیدگاههای متفاوت و خود رأیی و خود حقبینی به نفی شعور و درک صاحبان سایر دیدگاهها تعبیر میشود و قدرت تخریبی ایجاد میکند. هنگامی که فرد یا نسلی تنها دیدگاه ویژهای را که مورد تأیید او و همقطارانش است بپسندد و از پذیرش یا شنیدن نظر مخالف سر باز زند، زمینههای جدایی میان افراد فراهم میآید.
این را هم باید از نارساییهای فرهنگی جامعه ایرانی دانست و مطلقگرایی کاذبی که گاهی گریبانگیر گروهها و نسلها میشود و به طرد آنها از یکدیگر میانجامد.
اسکار وایلد، نویسنده ایرلندی در این باره سخن نغزی دارد که ذکرش خالی از لطف نیست. به زعم وی : «وقتی همه با من هم عقیده میشوند، تازه احساس میکنم که اشتباه کردهام»
والدین اغلب فرزندانشان را در معرض خطر و تمایل به آن فرض میکنند. آنها اراده و اختیار نسلهای جوان را برای پرهیز و امتناع قبول ندارند و همواره میکوشند با نظارت دقیق جوانان را از آسیبها مصون نگهدارند.اعمال محدودیت درباره دوستیابی، نحوه لباس پوشیدن، معاشرت و حتی صحبت و اظهار نظر کردن، تفاوتهای فکری و شئون رابطه میان نسلها را بهصورت منفی تجلی میدهد و راه زندگی آنان را از یکدیگر جدا میکند. تجربه سالهای اخیر نیز گواهی میدهد محدودیت و محرومیت آنجا که نابجا یا بیش از اندازه باشد، نتیجه کاملاً معکوسی در پی دارد و مخفیکاری و تضعیف رابطه صادقانه را موجب میشود.
منبع: تاب روان