از زبان هری : من با رون ویزلی و هرماینی گرنجر و هوگو دوست شدم مثل اینکه دختر عمه ی مَلفوی هست اما اصلا مثل اون نیست اون خیلی مهربون و خوبه و اینکه اون خوشگله مثل هرماینی . از زبان هرماینی : امروز با هوگو داشتیم میرفتیم به سرسرا که با مالفوی روبرو شدیم دراکو:سلام گندزاده و سلام ..... صبر کن ببینم هوگو تو اینجا چیکار میکنی؟ هوگو : به تو چه؟ دراکو : تو یه اصیل زاده ای بابام با مامانم همیشه اینهمه باهات خوب رفتار میکردند ما اینهمه خانواده هامون رفت و آمد داشتن اصلا خودمون اینهمه با هم دوستیم تو یه اصیل زاده ای نباید با یه گندزاده دوست بشی .
میدونم که اینو نمیدونستی بیا . از زبان هرماینی: هوگو ؟ تو یه اصیل زاده ای ؟ تو که گفتی با دراکو دوست نیستم؟توکه گفتی از اونا بدت میاد دراکو:تازه الان سر به سرت گزاشتم اون به مالفویه اون خواهرمه !!!!! از زبان هرماینی : از هوگو این انتظار رو نداشتم دقیقا تا گفت هوگو خواهرمه هری و رون هم اومدن و دیدن . همون لحظه هوگو رو کشید و رفت از زبان رون: چی شد؟ یا ریش مرلین هوگو خواهر مالفوی هست. اون یه دورگه نیست و اصیل زاده است . هوگو: ای وای بدبخت شدم الان دیگه هرماینی ازم بدش میاد هرماینی: دیدم هوگو خودشو از مالفوی جدا کرد و اومد سمتی اما من بهش محل ندادم و رفتم سر میز نشستم بی صدا گریه کردم شب توی خوابگاه : هوگو : هرماینی بهداشت برای این بهت دروغ گفتم چون که اگر کسی میفهمید من خواهر درا کو ام باهام دوست نمیشود راستش ما دوقلو هستیم از زبان هرماینی : باهاش آشتی کردم اما گفتم که دیگه بهم دروغ نگه.............فردا صبح بعد از کلاسا: دراکو: باورم نمیشه که هوگو داره با اون گند زاده میزگردها اصلا باورم نمیشه اگر دفعه ی دیگه با اون گرنجر ببینمش به اون گندزاده یه درس حسابی میدم .فردا صبح توی حیاط هرماینی و هوگو داشتن حرف میزدن که یهو دراکو مچشون رو گرفت و گفت : مگه نگفتم که دیگه با اون گندزاده نگرد ؟ هوگو ؟ برای مالفوی ها خوبیت نداره از بچگی هم همیشه دوست داشت با اونهایی که اصیل زاده نیستن بگرده حالا تو گرنجر اکسپلیاموس هوگو: هرماینی هرماینی ??????دراکو تو چیکار کردی؟ دراکو : وای نه و دور شد هرماینی هم بیهوش افتاده بود هری و رون از راه رسیدن که یهو.....