Akio
انا وقتی از خانه الکس رفت بیرون در یک رستوران کار پیدا کرد اون خواست استخدام بشه بعد کارگره اونجا گفت
کارگر: بفرماید خانم چی موخورید
انا: نه من اومد بخاطر اگهی
کارگر: او الان میرم به ریش میگم شما منتظر باشید
انا: باشه
کارگر رفت و بعد 1ساعت اومد وگفت
کارگر: برید طبقه بالا
انا: متشکرم
انا رفت طبقه بالا و در زد یک اقا با صدای خیلی خوش فرم گفت بفرما بیا تو منم با خودم گفتم حتما الکس هستش جذاب لعنتی من بعد من از خیالتم اومدم بیرون و گفتم
انا: سلام
صاحب رستوران: سلام بیا بشین
انا: وایییییییییییییییییییی خداااااااااااا(با داد)
صاحب رستوران: وای خدا درد(باداد ملایم)
انا: شما خاننده شما 1جهان هستید
کای: خوب پروندتو بده ببینم
انا: بفرماید
بعد چند ساعت کای گفت
کای: چرا دختری هم سن تو نمیره دانشگاه الان که تابستانه برو خوش گذرونی کن
انا: میدونی ریس دنیا اینجوری که برای خاستت باید بجنگی اگر بشه منم میتونم برم خونمون و عشق و حال کنم ولی من میخوام برای خاستم بجنگم میخوام یک خاننده بشم میخوام پول در بیارم و برم دانشگاه تا یک خواننده بشم
کای: باشه از فردا شروع کن به کار کردن راستی من توی تو یک ادم موفق رو میبینم
انا: ممنونم ازتون
انا رفت بیرون و داشت میرفت که بره دانشگاه ثبت نام کنه رسید و دانشگاه
بعد 8ساعت پیاده رسید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خوب دوستان اینم از قسمت 2 قسمت 3حاما ببینید دوستون دارم عشقای من لایک و فالو یادتون نره نظر هم بدید تا داستان بعدیم چجوری باشه جانه??