Akio
Akio
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

قلابی

نویسندهAkio (´ε`*)
نویسندهAkio (´ε`*)



داستان از این قرار که دختر کوچولو همراه مادر و پدرش به جنگل میرود(مادر و پدرش کاوش کر است) پچشون به نام فنای کاندی در جنگل داشت قدم میزد ناگهان بچه به معبت میرود انجا خبر نداشت که چیزی مخفی شده در انجا جنی به نام قلابی ان جن وارد دختر میشود و ان ها چیزی نمیفهمندجن قلابی توانی این را داشت که از خود ساته کنه او میتوانس 2جوره از خود درست کرد که خودش در بدن دخترک باشد و ان یکیش در خانه باشد ناگهان اتفاق وحشت ناکی میفتد جن خودش را تبدیل به یک هیولا میکند ان جنی تبدیل به هیولا میشود که در بدن دخترک است او به دود تبدیل میشود و میرود تا قربانی پیدا کند اون لبه هر کسی که میبیند میبوسد و ان را قربانی میکند وقتی اونو می بوسه روحش رو میکشه بعد اون جن یک پسری را میبیند و اون جن عاشق اون پسر میشود و بعد ناگهان او جن که در بدن دختر ک بود گیر کرد و هر کاری که کرد نتوانست تبدیل به موجود زیبایی شود و بعد بجای اون دخترک تبدیل به موجود زیبایی میشود و بعد پسر را میبیند رفتن جن در بدن ان باعث زخمی شدنش شده بود پسر بنا برین که دختر را دید عاشقش شد و رفت کمکش کزد و جن حسودیش شد و پای دختر راخورد میکند (نام پسرجیهو)

جیهو/حالت خوبه ام

دخترک/ممنونم حالم خوبه اسمم فنا کاندی

جیهو/اسم منم جیهو هست

فنا کاندی/نمیتونم بلند شم

جیهو/فکر کنم پات خورد شد خونتون ججاست

فنا کاندی/نمیدونم انگار گم شدم

جیهو/خیلی خوب اگه اینطوری تو اینجا چکار میکنی

فنا کاندی/نمیدونم من خونه بودم و الا اینجام

جیهو/چقدر دختر عجیبی هستی?

فنا کاندی/اصلا من عجیب نیستم?

جیهو/باید اول از اسمت میفهمیدم عجیبی

فنا/????اینو یک جن گیر انتخاب کرده

جیهو/ببخشید ??

فنا /ایب نداره

جیهو/من اسمتو میزارم چان

فنا/ولی کسی نمیتونه اسم منو عوض کنه

جیهو/خو وقتی خونتونو پیدا کردیم عوضش میکنیم به چان منم چان صدات میزنم

فنا(چان)/باشه ممنونم

نویسنده/منم دیگه بهت میگم چان نه فنا??شما هم وقتی مینویسم چان فهمید منضورم فنا هستش

جن برای اینکه دختره اذیت بشه رگش رو بکونو و بجای رنگ قرمز رنگ سیاه اومد چان یکی از دستش فلج شد

جیهو/ای وای داره ازت خون سیاه میاد

چان/یعنی چی هم پام شکست هم دستم فلج شده چیکار کنم چجوری خنمونو پیدا کنم

جیهو/غصه نخور من تورو به خنمون میبرم تا خوب بشی

چان/ممنونم ولی اخه من دستم فلج و پام سکیته دوم هم من نمیخوام بیام خونه تو

جیهو/راه برام نمیزاره کولت میکنم و اینکه نه باید بیای پیش من

چان/نیخوام بیام برو خودم الان پا میشم

در ذهن/نمیتونم پا بشم خیلی سخته نمتونم به جیهو عتماد کنم شاید بکشدم نمیدونم چرا داره خوابم میبره چراچم هام بسته داره میشه نمیتونم حرف ب...

داستان از زبا جیهو

هیچ راحی هم برام نزاشت فرند ببرش توی ماشید

(فرند عضای قسر)

داستان از زبان چان

وای خدا من کجا ککککککککککمککککککککککک(با جیغ)

جیهو/چیزی شده؟ ?(با ترس)

چان/تو به چه جرعتی منو بیهوش کردی و اوردی توی خونت بیشعور اصلا ازم اجازه گرفتی

در ذهن/چرا داره نزدیک میاد من باید از فکر بیا بیرو و بهش فحش بدم

چان/عوضی چرا داری نزدیک میای چرا ازم اجازه نگرفتی که منوبیاری یانه

ناگهان بوسیدش جیهو

جیهو/با من ازدواج کن

چان/???چرا قوزهو بلات میگی

جیهو /شوخی کردم ولی متمعن باش باهات یک روزی ازدواج میکنم حمام حاضر هستش

چان/باشه?

جیهو/ اونجوری چشماتو نکن

نویسنده/جن شکل دختره رو عوض کرده عکسش الا میزارم??

این شکلی شدید بریم سر داستان



در ادما اون جنی که در خانه بود خود را شبیه یک خدمت کار کرد و وقتی دختر از حمام امد اون جنی که خود را شبیه یک خدمت کار کرد بود لباس را داد و گفت

جنی که در خانه بود/بفرماید ملکه

چان/چرا بهم میگی ملکه؟

جنی که در خانه بود/شاهزاده علام کرد که قراره یک ماه دیگر با شما ازدواج کند

چان /ااها میکشمت جیهو خوب لباس رو بدید

جنی که در خانه بود/نزدیک رفت و لباس را گذاش جلوی چان و بعد رفت در را قفل کرد و بعدرفت نزدیک چان و چان را خفه کرد و گفت: تتو داری عشمو میگیری من در واقعیت جن هستم و جن در بدن تو هستش و همون جنی که در بدن تو هستش منم من میتوانم از خودم ساته کنم ودو تا شدم و میتوانم شکل بقیه شم من در خانه بودم الا میمیری و من شبیه تو میشم وخودم رو تو بدنت بیرون میارم و بعد شبیه تو میشم و بعد با شاهزاده ازدواج میکنم و بعد شاهزاده میره تو بدنم و روز قیامت میرسه

چان میمیرد و بعد جن واقعایی که اسمش قلابی است شبیه دخترک میشود و جن میرود پیش شاهزاده و میشه بیا الان ازدواج کنیم

جیهو/چی من از خدام

قلابی/ باشه همین الان

جیهو/ولی تداروکات چی

قلابی/مهم نیست من عروسی ساده رو دوست دارم

جیهو/باشهبرو توی اتاق پروف و لباس عروس بپوش

قلابی /چشم

قلابی رفت توی اتاق بروف و لاباس رو پوشید و بعد همین که رفت بیرون و رفت توی حیاط جیهو بهش گفت بیا بالاقلابی هم رفت بالا

و همون دختر رفت نشست با قیافه خودش نشست و گفت جیهو فاری ایا قلابی را به همسری خود قبول میکنی جیهو/چی قلابی یعنی چی دخترک گفت اون یک جن در واقعیت من فنا کاندی هستم من چان هستم

قلابی لب جیهو رو بوسید و گفت اره من قلابی هستم و بعد تبدیل شد و بیک هیولا درک هم تبدبل شد به یک غول زیبا و بعد گفت بیا با هم بچنگیم قلابی و بعد قلابی گفت باشه کچولو محکم یک مشت کوبید به صورت چان

چان هم محکم زد در سینه اش بعد قلابی داد زد و گفت برخیزید و بعد یک عالمه عروسک زنده امد و بعد چان هم داداد زد و گفت بجنگید چان بزرگ تر شد و پری ها امدند به کمک چان و پری هابای عروسک های زنده جنگیدنو و چان با قلابی

چان 8000هزار ضربه به قلابی زد و بعد یهوی یک گرد باید بزرگ شد و یک عالمه رو از گرد باد امد بیرون و بعد چان تبدیل به خودش شد و بعد شاهزاده را دید و بوسیدش گفت دوست دارم جیهو و بعد جیهو گفت منم همین طور و بعد با هم ازدواج کردند و دیگر هیچ جنی نبود.)) پایان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خدا حافظ دوستان تا داستان بعدی بای منو دنبال کنید❤❤❤


قلابیترسناکچانakio
ای روز های خوش کوتاه ، آیا فقط برای ثبت در تاریخ آمده اید ؟
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید