یک اثر شهید در جامعه و در اطراف خود اوست.قطره تا وقتی قطره است،یک باد ممکن است آن را خشک کند یا یک پرنده آن را بردارد ببرد یا یک ذره خاک را گل کند؛اما این قطره وقتی به دریا اتصال پیدا میکند،دیگر قطره نیست،دریاست.این ها قطراتی بودند که به دریای الهی وصل شدند،جزء او شدند.فلسفه زنده بودن شهید هم همین است؛چون او از یک جلد بشری خارج شده و به یک جایگاه رحمانی پیوسته است.
یک تیر آهن را به یک تکه آهن برسانید،هیچ تاثیری ندارد؛اما وقتی این آهن را به یک مدار مغناطیسی نزدیک میکنید،خود این آهن سرد بیخاصیت،تبدیل به یک خاصیت عطیم مغناطیسی می شود و خودش خاصیت مغناطیسی پیدا میکند.یکی از اثرات وجودی شهید به ئلیل اتصال به آن مدار مغناطیسی امامت،ولایت،نبوت و توحید است؛لذا قبر و نام او شفابخش است.
او وقتی به این اتصال می رسد و این نقطه را پیدا می کند،این نقطه عبودیت است.بالاترین دمز و والاترین مرتبه انسان،عبد بودن است.
اثر دیگر شهید خصوصا شهدای ما،اثر تاریخی است.این اثر،هم در ابعاد حکومتی است ، هم در ابعاد انسانی.وقتی این مرتبه از ایثار و فداکاری را هرکس می بیند،این اثر تربیتی دارد.این ها یک تجربه های ملموس اند.حس شده اند.امروز علت این که دشمنان به ما هجوم نمی کنند-علی رغم این که خیلی دوست دارند مارا مورد هجوم قرار بدهند-چیست؟آن چیزی که باعث شده دشمن جراّت نکند به کشور ما حمله کند،همین مسئله شهادت است که اثر بازدارندگی دارد.دشمنان فهمیده اند این ملت ،ملت مقاومت ،ایثار و فداکاری است.
آن چیزی که مهم است،شهید با استفاده از اخلاص برخاسته از پنج اصل اساسی دین، به این مقام عظیم رسیده است.میتوان گفت همه شهدای ما، شهدای حقیقی اصول دین اند؛ یعنی وقتی میگوییم توحید،توحید در تصور شهید متفاوت است با توحیدی که ما تصور میکنیم؛ لذا آن تصور از توحید، به این شهید معرفت داد که اورا به این مقام عظیم بزرگ برساند.تعریف و تصور شهید از نبوت با تعریف و تصور ما از نبوت متفاوت است.آن تعقیب و آن اخلاص در تبعیت، ساختار وجودی شهیدی را ساخت و اورا به این مقام رساند. تصور شهید از امامت و ولایت با تصوری که ما داریم و رفتاری که ما نسبت به ولایت و امامت داریم، یک تصور و رفتار و عمل متفاوت است.
در زمان امام خمینی (ره) و در زمان رهبر عزیز و بزرگوارمان، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مد ظله العالی)، این مریدان، بدون اینکه از نزدیک امام را رؤیت کنند، رفتند و جان خود را در راه ولایت فدا کردند. حالا بعضی ها توفیق حضور و مرابده دارند و به دلیل همین توفیق آن ها مورد باز خواست بیشتری هستند.کسانی که توفیق رفت و آمد با رهبری دارند، تکلیفشان سنگین تر است.
یک بخش از اثر شهید مربوط به خود شهید است که درک آن برای ما ساده نیست.این که این شهید به یک انسان ابدی تبدیل شد، برای ما قابل درک نیست. اینها زنده ابدی هستند.بالا ترین آیات قرآن، حماسی ترین آیات قرآن، مربوط به جهاد و شهادت است.شهدا به مرحلهای میرسند که خودشان میفرمایند: ای کاش دوستان من، اقوام من میدانستند که خداوند مرا مورد مغفرت اش قرار داد و مرا وارد جبهه اش کرد و مرا از برگزیدگان و کرامت یافتگان خود قرار داد.یک اثر در خود شهید دارد و شهید را جاودانه و ابدی می کند. آن نامی که هرگز گم نخواهد شد و آن مزاری که تبدیل به زیارتگاه های حقیقی خواهد شد، قبور شهدا است. در هرکجا، قبر شهیدی وجود دارد، هر چه زمان بر او بگذرد، پر تاثیر تر و موثرتر میشود؛ کما اینکه شهدای ما از زمان شهادتشان در جنگ تا حالا بیش از بیست سال میگذرد، اثر وجودی آنها بیش از دوران قبل از شهادتشان بوده است. عطش جامعه ما، عطش جوانان ما، جوانانی که جنگ را ندیدند، جوانانی که با شهادت فاصله دارند، نسبت به شهدای ما، نسبت به شلمچه، نسبت به طلائیه، نسبت به میدان های جنگ، یک عطش فوقالعادهای است.
ما واقعا نسبت به شناخت مقام شهدا عاجزیم؛ همین بس که آنها ((عند ربهم یرزقون)) اند.حقیقتاً از مجموعه آیات قرآن و روایات و احادیث هم اینگونه استنباط می شود که انسان نسبت به درک مقام شهدا عاجز است و نمیتوانیم آن را خوب درک کنیم. بعضی وقت ها انسان به دوستی میرسد، التماس میکند که دعا کنید شهید بشوم. عموماً ما تعارف می کنیم و می گوئیم: نه خدا شما را حفظ کند، شما ضروری هستید. دعا برای شهادت دعای عظیم است که نباید ما نسبت به یکدیگر از آن غافل شویم. فیض بزرگی است که از درک حقیقت چنین فیض بزرگی عاجز هستیم.
انسان میمیرد؛ چه بخواهد چه نخواهد؛ شاه باشد، میمیرد، امپراطور باشد، میمیرد؛ عالم باشد، جاهل هم باشد، میمیرد. مرگ، اجباری است و ۹۹ درصد از مردم به همین شکل اجباری می میرند و تنها یک درصد توفیق این را دارند که مرگ اختیاری یا همان شهادت را انتخاب کنند. نتیجه مرگ اجباری چیست؟ انسان به نقطه ای میرسد که نمیتواند یک مگس را از خود دور کند. حالت احتضار را دیدهاید. امام سجاد(ع) میفرماید:(( خدایا به من رحم کن از آن وقتی که همه این اداها( بیحرکتی پس از مرگ) از من ساقط شود))، با مرگ همه عمل ها از ما ساقط و قطع میشود.
در بعد انسانی، اخلاقی، رفتاری، دینی، آن جامعه امام زمانی و آخرالزمانی دفاع مقدس است. شهید باکری، شهید خرازی در این الگو بودند.شهید باکری، رئیس مدرسه ای بود که یک مدرسه را به نام عاشورا تاسیس کرد و یک مدل رفتار را به نام مدل رفتار باکری پایه گذاشت.
این مدل در مقابل مدل دشمن بود که پر از ظلم و جور و اعدام و شکنجه و احجاف و گورهای دسته جمعی بود. تازه او فرمانده لشکر نبود. او مثل یک مرجع تقلید بود؛ منتها نه در بعد احکام دینی، در اخلاق و رفتار و مدیریت از او تقلید میکردند.
من توی زمان جنگ میدیدم. جمعیت وسیعی که بین آنها معلم بود، استاد دانشگاه بود، دانشجو بود، دانش آموز بود، کارگر بود، استاد بنا بود، از تن صدای شهید خرازی، نوع ذکر او، لباس او، کلاه سر او تغلید می کردند.
منبع:کتاب برادر قاسم