فرداد فلاح
فرداد فلاح
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

دیوار کریمخانی


دیوار کریم خانی

راست سکه فروشی های کریم خان را قدم می زنم‌. چند دقیقه ای می شود که ارمغان مور شاهرخ مسکوب را در صفحه شصت و هشت تا کرده و به کوله پشتی انداخته ام. همینطور که روایت مسکوب از شاهنامه را در ذهن خود مرور می کنم، به این فکر میکنم که چقدر شاهنامه را می توانم دوست بدارم. در فکر شاهنامه قدم می زنم و شیب صعودی و نرم پلی را می بینم که آن هم نامش کریمخان است. سری می چرخانم به راسته ی پیاده رو تا که دستفروشان دوره گرد را برانداز کنم.

"عمو یه چیزی برام می خری؟"
"عمو تو رو خدا یه آدامس بخر هیچی دشت نکردم"

صدا از چند پسر بچه ای است که این روزها مدیا بهشان می گوید "کودکان کار". اما خود بهتر از من می دانید که در فرهنگ فارسی، معانی بسیاری به کلمه "کار" اطلاق شده است و من هم هرگز نفهمیدم که منظورشان یعنی کودکانِ کدام "کار"؟

مثل همیشه در جدال با این کودکانِ مثلا کار، بازنده می شوم و ترجیح همیشگی ام را به ادامه ی راه می دهم.

هنوز قدمی برنداشته ام که سریعا دست نوستالژی از کوله خارج شده و چانه ام را به سمت راست پیاده رو چرخانده و نگه می دارد. بله اشاره می کند به دیوار کنار راه که طولش تقریبا طولانی است. البته دیوار که چه عرض کنم، از همان نیمچه دیوار هایی است که به دور قطعه زمین های بی صاحاب می کشند تا که سر فرصت صاحبشان شوند. از همان دیوار هایی که نه قوام دارند نه نما. تنها یک کارکرد دارند و آن هم نمایش مالکیت اجباری است. یعنی با زبان بی زبانی می گویند: "اینجا صاحاب دارد".

قصدم از توصیف دیوار این نیست که به موضوع مالکیت زمین و زمین خواران قانونی بپردازم. نه. همه اینها را گفتم تا برسم به نقشی که بر آن دیوار کشیده اند. بنظرتان روی چنین دیواری چه نقش هایی می توان کشید؟

"نقش خوان پنجم رستم"
"چوگان بازی سیاوش"
"بهرام گور و آزاده"
و دیگر نقوشی از شاهنامه.

نه اشتباه نکنید مزاح نمی کنم. واقعا چنین نقوشی را بر آن دیوار فکسنی خیابان کریمخان نقاشی کرده اند.

دیدن این نقوش روی نیمچه دیواری که هر روز یک طرفش ترک بر میدارد و می ریزد، برایم نمایانگر صریح جایگاه فرهنگ در این سرزمین بود‌. بعید نمی دانم اگر روزی نقش رستم و سهراب را بر دیوار توالت های عمومی پارک دانشجو نقاشی کنند و منتش را بکوبند بر سر فرهنگِ بیچاره که "چقدر ما به حفظ سرمایه های تو اهتمام می ورزیم جناب آقای فرهنگ!".

تنها کاری که از دستانم بر می آید آن است که موبایلم را در بیاورم و این شاهکار ملی را عکاسی کنم. عکس بگیرم و همچون گزارشی در این صفحه منتشر کنم تا که شاید خوانندگان این نوشتار از این پس به جایگاه نقش رستم بر هر بومی حساس شوند.

فرداد فلاح

جستارشاهنامه
من فرداد فلاح هستم و سعی می کنم جستار ها و یادداشت هایی با رویکرد روان شناسی بنویسم و از طریق این صفحه به اشتراک بگذارم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید