بعد از دیدن فیلم "متری شیش و نیم"، چند مرتبه تصمیم گرفتم که درباره فیلم و همینطور درباره نگاهی که چنین فیلم هایی را دوست دارد بنویسم. اما راستش زیاد مطمئن نبودم که برداشت درستی از فیلم کرده باشم و از آنجایی که میزان استقبال مخاطبان مشتاقش را می دیدم، تصمیم به سکوت گرفتم. تا اینکه "برادران لیلا" را بطور کاملا تصادفی دیدم. این بار نگاهی که به سعید روستایی داشتم، دقیق تر و نظری که داشتم برایم مشخص تر شد.
منتقدان می گویند که سعید روستایی فیلمساز خوبی است و من در جایگاه اظهار نظر درباره این موضوع نیستم. اما یک چیز را می توانم به عنوان یک دانشجوی روان شناسی از جنبه روانشناختی فیلم هایش مطرح کنم.
سعید روستایی فیلمسازی است که میخواهد نقش مصلح اجتماعی را بازی کند. مصلحی که به دادخواهی قشر فرودست، قد علم کرده و قصد دارد تمام فلاکت های این قشر را به گردن یک عامل بیرونی و مخصوصا بالادستی بیندازد. یعنی اجتماع. این سخن تازه ای نیست که در جامعه پس از انقلاب ایران مطرح می شود و فیلمسازان بسیاری از فقر و فلاکت فیلم ساخته اند. اما تفاوت کار روستایی در این است که به جای روایتِ فلاکت، به ریشه یابیِ فلاکت می پردازد. یعنی تلاش می کند که در فیلم خود باعث و بانی فلاکت انسان ها را جلوی چشم مخاطب بیاورد و بگوید ببینید که اگر این مسبب ها نبودند، ما اکنون شاهد چنین فلاکتی نبودیم.
واقعیتش این است که در حال حاضر، ما در اجتماع خود با چنین نگرش جمعی مواجه هستیم. نگرشی که معتقد است هر آنچه که بر سرنوشت انسانها می گذرد، مسئولیتش بر گردن اجتماع و مسببش سیاسگذاران اجتماعی و فرهنگی هستند. من فکر میکنم به همین دلیل است که فیلم های روستایی سر و صدا میکنند و توسط مخاطبان زیادی دیده می شوند.
خلاصه اگر بگویم این قشر فرودست دلش میخواهد که بگوید هر فلاکتی را که دچارش شده است، مقصرش اجتماعی است که در آن زیست کرده و خود هیچ مسئولیتی در این قبال ندارد. سعید روستایی هم همین حرف را با نبوغ و خلاقیت خود به تصویر کشیده و در مقابل مخاطب می گذارد. عامیانه تر اگر بگویم، روستایی حرف هایی را می زند که افراد دوست دارند بشنوند. همان حرفهایی که در محاوره می گویند"حرف دل مردم".
اما مساله ای که من نه فقط با فیلم های روستایی بلکه با کلیت این نگرش جمعی دارم، این است که چرا سعی دارد مسئولیت زندگی انسان را از گردن انسان برداشته و به گردن اجتماع بیندازد؟
امروزه می دانیم که در رشد روانی و شکل گیری شخصیت فرد در جامعه، عامل محیط و اجتماع بسیار موثر است. اما این بدین معنا نیست که ما باید مسبب شکل گیری شخصیت، رفتار و سرنوشت انسان ها را فقط و فقط اجتماع و محیط بدانیم. این سلب مسئولیت از انسان می تواند، مسئولانه زیستن انسان را بی اعتبار و محال جلوه دهد و نهایتا این باور را ترویج دهد که انسان هیچ عاملیت و همینطور مسئولیتی در قبال رفتار و سرنوشت خویش ندارد و نخواهد داشت.
خلاصه سخن اینکه من هم غافل از تاثیر اجتماع بر شکل گیری شخصیت انسانی نیستم، اما با سلب مسئولیت انسان و انداختن تمام و کمال این مسئولیت بر گردن اجتماع، مخالفم!
فرداد فلاح
@fardad_fallah