استفاده از دارایی ها و جریان نقدی برای دستیابی به استقلال مالی
وقتی پسر جوانی بودم، دو پدر داشتم. پدر بیپول من هرگز نتوانست به این سوال پاسخ دهد که "چگونه از نظر مالی مستقل می شوید؟" پدر پولدارم اما جواب را به من نشان داد...اما به مرور زمان.
پدر بیپول من پدر واقعی من بود و دکتری داشت. در عوض او از نظر ذهنی در مورد پول ضعیف بود. وی ناظر سیستم مدارس ایالت هاوایی، و کارمندی بود که درآمد خوبی داشت. برای بسیاری از مردم او "ثروتمند" بود. با این حال، او پول را دوست نداشت و اغلب جملاتی مانند "ما نمی توانیم آن را بپردازیم" را میگفت. در اواخر عمرش، یکی از بزرگترین حسرت هایی که داشت این بود که ارث زیادی برای انتقال به فرزندانش نداشت.
پدر پولدارم من، پدر بهترین دوستم بود. او در مورد پول ذهنیت غنی داشت و بسیار ثروتمند شد. او با راهاندازی فروشگاه هایپر خود شروع به کار کرد و در نهایت صاحب تعدادی زیادی هتل در هاوایی و ساحل شد. او به جای اینکه بگوید "ما نمی توانیم آن را بپردازیم"، میپرسید: "چگونه می توانیم آن را بپردازیم؟" او در پایان زندگی خود، امپراتوری تجاری بزرگ و ثروت زیادی را برای فرزندانش به یادگار گذاشت. او از نظر مالی مستقل بود (و فرزندانش هم همینطور).
تفاوت بین پدرپولدار من و پدر بیپول من در این است که یکی ظاهراً "ثروتمند" بود در حالی که دیگری واقعاً ثروتمند بود.
به عنوان یک پسر جوان می دانستم که می خواهم مانند پدر پولدارم باشم (ثروتمند و از نظر مالی مستقل). چیزهای زیادی در مورد پدر بیپولم دوست داشتم و از آنها قدردانی میکردم، اما نمیخواستم طرز فکر او در مورد پول را داشته باشم و نه میراثدار استرسی که او بیشتر عمرش در مورد پول داشت.
بنابراین، استقلال مالی چیست؟
حالا این سوال پیش می آید که: استقلال مالی چیست؟ آیا به معنی داشتن یک شغل پردرآمد برای اینکه بتوانید از خودتان حمایت کنید است؟ آیا به معنی داشتن میراث قابل پیش بینی شده است؟ یا حتی حق نفقه؟ شگفتآور است که برای بسیاری از مردم به این معنی است: "من تا 65 سالگی کار خواهم کرد و سپس بازنشسته خواهم شد."
اینها متاسفانه تعاریف خوبی نیستند. اگر شغل پردرآمدی دارید، ممکن است آن را از دست بدهید؛ و انتظار برای تصلحب ارث، نفقه یا حقوق بازنشستگی (در اصل، زندگی به این امید که دیگران از شما مراقبت کنند) به شما کمک نمی کند تا پاسخ دهید استقلال مالی چیست.
پس انداز کردن باید استقلال مالی باشد، درست است؟
بسیاری از مردم تصور می کنند که راه رسیدن به استقلال مالی پسانداز پول است. این به آن دلیل است که اکثر شبه کارشناسان مالی از سنین کودکی این موضوع را به آنها تعلیم می دهند. همه آن را در مدرسه، از زبان والدین، در کتابهایی که درباره مدیریت پول میخوانند و میشنوند… همه جا هست. پسانداز، پسانداز، پسانداز!
برای بسیاری، عدد طلایی برای پس انداز یک میلیون دلار است. تا آنجا که اعداد گرد است، یک عدد خوب است. و 1 میلیون دلار پول بسیار بیشتری نسبت به درآمد اکثر مردم است. اما حالا مانند گذشته نیست... و احتمالاً این مبلغ برای یک عمر مستقل بودن مالی کافی نیست.
و حتی اگر بتوانید 1 میلیون دلار پس انداز کنید و بقیه عمر خود را با آن سپری کنید، طرز فکر در مورد اینکه چگونه به آنجا برسید و چگونه آن پول را افزایش دهید - بسیار افسرده کننده است.
فداکاری مالی ≠ استقلال مالی
چند وقت پیش، مقالهای در مورد زوجی خواندم به نام کارل و میندای، که یک روز از خواب بیدار شدند و تصمیم گرفتند در چهار سال یک میلیون دلار پس انداز کنند. آنها غرایز خوبی در مورد چرایی انجام این کار داشتند:
کارل برنامه نویس کامپیوتر 42 ساله در یکی از قسمت های پادکست خود نوشت: «یک روز وحشتناک را در محل کار داشتم. من در آن زمان 38 ساله بودم و با خود میگفتم: تا زمانی که 62 یا 65 ساله یا هر سنی که افراد معمولاً در آن بازنشسته شوند، هیچ راهی وجود ندارد که بتوانم این کار را انجام دهم.»
بسیاری از افراد احساس میکنند در مشاغل خود گرفتار شدهاند اما هیچ کاری برای رهایی از آن انجام نمیدهند. من به این زوج برای رسیدن به این فکر و نتیجهگیری تبریک میگویم. اما در نهایت، هنوز هم عمل یک ذهنیت فقیر در مورد پول است.
این زوج با تجزیه و تحلیل عادات پول خرج کردن خود شروع کردند. کارل در وبلاگ خود توضیح می دهد: "من و همسرم تمام هزینه هایمان را در یک دفترچه نوشتیم، هر بار که از خرید برمی گشتیم یا صورت حسابی را پرداخت می کردیم، آن را ثبت می کردیم."
بر اساس لیستهای مربوطه، آنها تشخیص دادند که می توانند با 24000 دلار در سال زندگی کنند. برای اطمینان، با یک مبلغ 6000 دلاری اضافی تخمین زدند که سالانه 30000 دلار هزینه داشته باشد.
در نهایت آنها به این نتیجه رسیدند که به 1 میلیون دلار پسانداز نیاز دارند تا تا سن 42 سالگی بازنشسته شوند. برای رسیدن به این هدف، آنها از توصیههای پس انداز کردن پیروی کردند: آنها هزینه ها را کاهش دادند، در حالی که در مشاغل جانبی کار میکردند و در محل سکونت شخصی خود و بازار سهام هم سرمایهگذاری میکردند.
در حالی که بازنشستگی برای کارل و میندی عالی بود - و داشتن 1 میلیون دلار در بانک مطمئناً بهتر از بقیه است ولی برنامه بازنشستگی آنها در ذهن من دلیلی برای آینده روش مالی نیست.
آنها از آنچه قانون 4 درصد نامیده می شود استفاده می کنند، با این فرض که اگر سالانه 4 درصد از پول بازنشستگی خود را دریافت کنند، تمام نمیشوند.
شاید این برای آنها در حال حاضر در حالی که نسبتاً جوان هستند منطقی باشد. اما چه اتفاقی خواهد افتاد وقتی که آنها مسنتر شوند و به مراقبت های پزشکی بیشتری نیاز داشته باشند؟ یا اگر مالیات بر دارایی آنها در بیست سال آینده به میزان قابل توجهی افزایش یابد چه؟ یا اگر تورم در چهل تا پنجاه سال آینده با 2 درصد در سال (یا 6 یا 7 درصد مانند اخیر) به رشد خود ادامه دهد، چه؟ یا اگر آنها از زندگی با صرفهجویی( و حسرتزدگی مداوم) در نهایت خسته شوند چه؟
بدون درآمد قابل توجه، آنها نمی توانند سرپا بمانند. آنها ممکن است در حال حاضر با 30000 دلار در سال از زندگی لذت ببرند، اما این مبلغ مطمئناً برای کل دوران بازنشستگی آنها پایدار نخواهد بود و...
برگرفته از کتاب «عصای جادویی ثروتمندان»- نوشته کیم و رابرت کیوساکی- انتشارات طاهریان
برای تهیه این کتاب به سایت انتشارات طاهریان مراجعه فرمایید.