ویرگول
ورودثبت نام
صالحه.salli
صالحه.salliبا ما منشین وگرنه بدنام شوی.
صالحه.salli
صالحه.salli
خواندن ۴ دقیقه·۴ ماه پیش

تحلیل شعر عموزنجیرباف (حسین پناهی) معنی و مفهوم ابیات

«عمو زنجیرباف» یکی از معروف‌ترین شعرهای حسین پناهی است که با زبانی ساده اما پر از مفاهیم فلسفی، به پرسش‌های عمیق انسان درباره زندگی، مرگ، عشق و آزادی می‌پردازد. این شعر ترکیبی از تصاویر بومی، پرسش‌های فلسفی و لحنی صمیمی است.

گفته بودی زندگی خیلی زیباست، دویدم.
گفته بودی زندگی خیلی زیباست، دویدم.

مفهوم کلی شعر

در این شعر، شاعر بین مرز عقل و جنون حرکت می‌کند. او از هستی سوال می‌پرسد، به ارزش‌های از دست‌رفته اشاره می‌کند و خاطرات ساده اما پرمعنا را به یاد می‌آورد.

معنی و تحلیل بخش‌به‌بخش شعر

۱.

«دیوونه کیه، عاقل کیه، جونور کامل کیه»

شاعر با این پرسش‌ها به‌دنبال بازتعریف مفاهیم عقل، جنون و کمال است. یعنی می‌پرسد: واقعاً چه کسی دیوانه است؟ چه کسی عاقل است؟ و آیا موجودی کامل وجود دارد؟

---

۲.

«واسطه نیار، به عزتت خمارم / حوصله‌ی هیچ‌کسی رو ندارم»

می‌گوید: با من مستقیم حرف بزن (با حقیقت یا خدا)، واسطه نیار. من در اشتیاق و نیازم، ولی حوصله هیچ‌کس رو ندارم.

---

۳.

«کفر نمی‌گم، سوال دارم / یک تریلی محال دارم»

شاعر تأکید می‌کند که پرسیدن و شک کردن، کفر گفتن نیست. او انبوهی از پرسش‌ها و آرزوهای محال دارد.

---

۴.

«تازه داره حالیم میشه چیکارم / می‌چرخم و می‌چرخونم سیارم»

به تازگی دارد می‌فهمد جایگاهش چیست و چه نقشی دارد. خودش و دیگران را در حرکت و تغییر نگه می‌دارد، مثل سیاره‌ای که دائم در گردش است.

---

۵.

«تازه دیدم حرف حسابت منم / طلای نابت منم»

به این آگاهی می‌رسد که خودش همان حقیقت باارزش است؛ مثل طلای ناب.

---

۶.

«تازه دیدم که دل دارم بستمش / راه دیدم نرفته بود رفتمش»

می‌گوید: تازه فهمیدم که دل دارم و آن را سپرده‌ام. و هر راهی که کسی نرفته، من رفتم.

---

۷.

«جواب زنده بودنم مرگ نبود / مردن من مردن یک برگ نبود»

زندگی‌ام نتیجه‌ای فراتر از مرگ ساده دارد. مرگ من، مثل افتادن یک برگ معمولی نیست؛ معنایی دارد.

---

۸.

«اون همه افسانه و افسون ولش؟ / این دل پر خون ولش؟ / دلهره‌ی گم کردن گدار مارون ولش؟ / تماشای پرنده‌ها بالای کارون ولش؟ / خیابونا، سوت زدنا، شپ‌شپ بارون ولش؟»

با لحنی پر از حسرت، می‌پرسد: آیا باید همه‌ی زیبایی‌ها و خاطرات را رها کنم؟ از افسانه‌ها، دل پرخونم، ترس از گم کردن گذرگاه رود مارون، دیدن پرنده‌ها در آسمان کارون، کوچه‌ها، صدای سوت‌ها، و صدای باران هم باید دست بکشم؟

توضیح ویژه: گدار مارون یعنی چه؟

«گُدار» در گویش محلی به محل عبور کم‌عمق رودخانه گفته می‌شود.

«مارون» نام رودخانه‌ای معروف در استان خوزستان است.

پس «گدار مارون» یعنی گذرگاه آشنای رود مارون؛ نمادی از راه عبور از سختی‌ها و رسیدن به امید.

وقتی شاعر می‌پرسد: «دلهره‌ی گم کردن گدار مارون ولش؟» یعنی آیا باید ترس از گم کردن تنها راه نجاتم را هم کنار بگذارم؟

---

۹.

«دیوونه کیه عاقل کیه؟ جونور کامل کیه دیوونه؟ کیه عاقل کیه جونور کامل کیه؟»

باز تکرار پرسش‌های آغازین؛ انگار هنوز جواب قطعی پیدا نکرده یا می‌خواهد شنونده را به فکر فرو ببرد.

---

۱۰.

«آوردی حیرونم کنی که چی بشه نه والله؟ / مات و پریشونم کنی که چی بشه نه بالله؟»

خطاب به کسی (شاید خدا یا عشق) می‌گوید: من را گیج و سرگشته کردی که چه بشود؟ واقعاً هدفت چیست؟

---

۱۱.

«پریشونت نبودم؟ / من حیرونت نبودم؟»

می‌گوید: مگر من از قبل پریشان و حیرانت نبودم؟ پس چرا بیشتر پریشانم می‌کنی؟

---

۱۲.

«تازه داشتم می‌فهمیدم / که فهم من چقدر کمه»

اعتراف به این‌که تازه فهمیده دانسته‌هایش چقدر ناچیز است.

---

۱۳.

«اتم تو دنیای خودش / حریف صد تا رستمه»

می‌گوید: حتی یک اتم کوچک، در دنیای خودش قدرتی شگرف دارد؛ برابر با صد پهلوان افسانه‌ای رستم.

---

۱۴.

«گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه / انجیر می‌خواد دنیا بیاد آهن و فسفرش کمه»

کسی به او می‌گوید: چشمانت را ببند، وقت رفتن است.(لحظه ی مرگ)اینجا انجیر یک میوه نارس تصویر شده که هنوز برای «به دنیا آمدن» آماده نیست، چون آهن و فسفرش (مواد حیاتی) کم است. هنوز کامل نشده، هنوز آماده رفتن یا شروع تازه‌ای نیست.

۱۵.

«چشمای من آهن انجیر شدن»/حلقه ایی از حلقه ی زنجیر شدن.

یعنی چشم‌های من همون چیزی شدند که در انجیر کم بود — من دارم کمبودش رو جبران می‌کنم.(اشاره به مرگ و پس از آن بازگشت به طبیعت دارد تبدیل به کود) حالا ما بخشی از یک زنجیر بزرگ‌تر شدیم. این زنجیر می‌تونه نماد پیوند، سرنوشت، یا حتی محدودیت‌های زندگی باشه.

«عمو زنجیر باف زنجیرتو بنازم / چشم من و انجیرتو بنازم»

در پایان با لحن بازی‌گونه و کودکانه، «عمو زنجیرباف» را صدا می‌زند. این بخش هم نوستالژی بازی کودکانه دارد و هم نمادی از زنجیرهای زندگی که ما را می‌بندند یا به هم وصل می‌کنند.

نتیجه‌گیری

شعر «عمو زنجیرباف» حسین پناهی پر از نماد و تصویر است؛ از پرسش‌های فلسفی درباره عقل و جنون گرفته تا تصاویر بومی مثل گدار مارون و کارون. این اثر به ما یادآوری می‌کند که زندگی ارزش تجربه کردن دارد، حتی اگر پر از ابهام باشد.

شنیدن عموزنجیرباف با صدای محسن چاوشی لذت زیادی داری و باعث ماندگارتر شدن زنده یاد حسین پناهی میشود.

۱۴۰۴.۰۵.۱۸

حسین پناهی
۷
۲
صالحه.salli
صالحه.salli
با ما منشین وگرنه بدنام شوی.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید