وقتی برای اولین بار تصمیم گرفتم وارد دنیای صادرات بشم، پر از انگیزه و هیجان بودم. فکر میکردم همهچی سادهست: محصول خوب داریم، مشتری خارجی هم پیدا میشه، فقط باید بار رو بفرستیم و پول رو بگیریم! ولی واقعیت خیلی فرق داشت…
نمیدونستم از کجا باید شروع کنم: بازار هدف؟ مجوزها؟ مشتری؟
اطلاعاتی که پیدا میکردم یا خیلی پراکنده بود، یا قدیمی و غیرقابل اعتماد.
هر کسی یه چیزی میگفت: یکی میگفت برو دنبال کارت بازرگانی، یکی میگفت اول مشتری پیدا کن، یکی میگفت بدون سرمایه هیچ کاری نمیشه کرد.
احساس میکردم وسط یه جاده پر پیچ و خم وایسادم، بدون نقشه و راهنما. همین شد که چند ماه اول وقتم فقط صرف آزمون و خطا شد. حتی چند بار نزدیک بود ناامید بشم و کلاً بیخیال صادرات بشم.
ولی این تجربه یه درس خیلی مهم بهم داد:
شروع صادرات بدون آگاهی و آموزش، مثل رانندگی توی یه شهر غریب بدون GPS ـه؛ آخرش یا گم میشی یا برمیگردی سر نقطه اول.
این بود داستان اولین قدم من در صادرات؛ پر از ابهام، سوال و ترس. شاید برای شما هم این حس آشنا باشه.

سوال من از شما:
شما هم وقتی خواستید یه کار جدید رو شروع کنید (نه فقط صادرات)، همچین سردرگمیای داشتید؟ توی کامنتها تجربهتون رو بگید، شاید بقیه هم ازش استفاده کنن.