ویرگول
ورودثبت نام
علیرضا احمدی قره زاغ
علیرضا احمدی قره زاغ
خواندن ۶ دقیقه·۲ ماه پیش

شیخ فضل الله نوری، علمدار پرچم ولایت فقیه

علیرضا احمدی قره زاغ

ولایت‌ فقیهان از دیدگاه شیخ‌ فضل‌ اﷲ نوري(ره)

چکیده

شیخ فضل الله نوری، یکی از شخصیتهای تاثیر گزار در تاریخ ایران است. او به خاطر اعتقاد به اسلام سیاسی، دارای مخالفان زیادی بود فلذا درباره او ادعاهای خلاف واقع نموده و نسبتهای نا به حقی را روا داشته اند. برخی از مخالفان او، برای مادره کردن شخصیت و اعتقاد شیخ فضل الله ادعا کرده اند« او اعتقادی به ولایت فقیه نداشته و مدافع سلطنت اسلامی است» ، اما اسناد وآثار به جا مانده از او ، خلاف این مطلب را نشان می دهد و ثابت می کند که ایشـان‌، هم‌ طرفدار ولایت‌ فقیه‌ بوده‌ و در آثار مختلفش‌ سخن‌ از ولایت‌ فقیهان‌ به‌ میان‌ آورده و هم ‌ براي غیر فقیه‌، هیچ‌ حق‌ حکومتی‌ قائل‌ نبود و شاه‌ را هم‌ ظل‌اﷲ و مصون‌ از خطا ندانسته‌ و نمی‌داند[1].

در این نوشتارابتدا به بیان مختصر دیدگاه‌هاي ‌مخالفان شیخ ‌؛ و سپس به دیدگاه شیخ فضل الله نوري درباره‌ ولایت‌ فقیهان به همراه مستندات آن ‌ خواهیم پرداخت.

خلاصه دیدگاه‌هاي و نسبت های‌مخالفان شیخ فضل الله به او درباره ولایت فقیه

1- مخالفان‌ مجتهد نوري، افرادی مانند ملک‌المتکلمین، آجدانی و ...معتقد بودند شیخ قائل به ولایت نیست بلکه طرفدار سلطان و‌ حکومت‌ سلطنتی است که‌ حامی‌ اسلام‌ و روحانیت‌ باشد، نـه‌ کمتـر و نـه‌ بیشتر؛ فلذا در یک‌ تحلیل‌ نهایی‌ معتقد بودند شیخ‌ فضل الله خواهـان‌ یک‌ حکومت‌ سلطنتی یا سلطنت اسلامی یا سلطنت ماذونه‌ بود؛ هر چند طبق قرائن و شواهد و ادله متقن، منظور از سلطنت در بیان مرحوم شیخ و سایر علمای عصر، سلطنت معصوم است که که‌ مروج‌ واقعی‌ و مجري حقیقی‌ احکام‌ است و در عصر غیبت بر عهده فقیه جامع الشراایط می باشد و در جریان مشروطه هم، ایشان قائل به مشروطه مشرروعه بود نه مشروطه مطلق.

2- مخالفان‌ مجتهد نوري، افرادی مانند آجدانی و کدیور و ... معتقدند ، شیخ‌فضل‌اﷲ نوری‌ در آثارش، هیچ اشاره‌ ای به‌ بحث‌ ولایت‌ فقیه ننموده اند و ‌ حکومت‌ مشروطه‌ مشروعه‌ هرگز به‌ معناي...ولایت‌ فقیه‌ نیست؛ مخالفان اذعان دارند ، شیخ مشروعیت‌ سلطنت‌ سلطان‌ ، را مشروط‌ به‌ اذن‌ فقیه‌ و محتاج‌ اجازۀ او نمی‌داند، بلکه‌ همین‌قدر که‌ قدرت‌ سلطان‌ باعث‌ حفظ‌ اسلام‌ و حرمت‌ علما شود، کافی‌ است‌.مخالفان می گویند: شیخ‌فضل‌اﷲ نوري، وي نه‌ ادعاي حکومت‌ فقیـه‌ دارد و نه‌ مشروعیت‌ سلطنت‌ را متوقف‌ بر اذن‌ فقهاء می‌شـمارد بلکه اگر فردی، توانایی‌ لازم‌ براي ادارۀ جامعـه‌ و دفاع‌ از مسلمانان‌ در برابر« اجانب‌ و کفار» را داشته‌ باشد و ظواهر شریعت‌ را رعایت‌ و علمـاي دینـی‌ را محتـرم‌ و اختیـارات‌ آنـان‌ در امـور شـرعیه‌ را به‌رسمیت‌ بشناسد، می‌توان‌ حکومت‌، سیاست‌ و مصالح‌ عامه‌ را به‌ او سپرد تا در کنار علما حافظ‌ «بیضه‌ اسلام‌» باشد. این ادعای بلا وجه مخالفان در بخش دوم همین مقاله پاسخ داده خواهد شد.

3- برخی ازمخالفان‌ مجتهد نوري، معتقدند ، در اندیشه‌ شیخ‌فضل‌اﷲ نوری‌، دین‌ از سیاست‌ جداست چرا که شیخ نیابت را به دو دسته تقسیم کرده است نیابت‌ در امور نبوتی‌(شرعی‌) و و نیابت‌ در امور حکومتی‌ و سلطنتی‌(عرفی‌)؛ فلذا فقهـاء را عهـده‌دار امـور شـرعی‌ دانسته‌ و امور عرفی‌؛ یعنی‌ حکومت‌ و سلطنت‌ در جامعـه‌ هستند وولایت او فقط در امور حسبیه و قضاوت میتواند سریان داشته باشد و ادارۀ سیاسـت‌ و مصالح‌ عامه‌ را بر عهدۀ سلطان‌ صاحب‌ شوکت‌ اسلام‌پناه‌ مـی‌دانـد.

دیدگاه شیخ‌فضل‌اﷲ نوري دربارة ولایت‌ فقیهان

بعد از بیان دیدگاههای مخالفان شیخ، به طور خلاصه می توان گفت مجموعه اقدامات و اعتقادات او از قبیل : اعتقاد به نیابت عامه، ولایت فقیه، عدم جدایی دین از سیاست، نارحتی و خشم شیخ از شاه، و حکم به ارتداد شاه دین ستیز ؛ نشان دهنده اعتقاد راسخ او به حکومت اسلامی و نظام ولایت فقیه از یک سو، و پاسخصریح به اتهام زنندگان به او از سوی دیگر است. برخی از مستندات تاریخی و شواهد و قرائن و ادله شیخ عبارتند از :

1- شیخ فضل الله نوری معتقد است حکومت‌ در زمان‌ غیبت‌ امـام‌ عصـرعج( ل‌اﷲ تعالی‌ فرجه‌) با فقهاء و مجتهدین‌ است‌، نه‌ فلان‌ بقال‌ و بزاز و اعتبار (دادن‌ به‌ ولایـت‌ از طریق) اکثریت‌ آراء به‌ مذهب‌ امامیه‌ غلط‌ است‌.

2- در نامه شیخ فضل الله به علمای سراسر کشور در تحصن حضرت عبد العظیم (ستون‌ دوم‌ سند)، از علما ی فقیه به‌ عنوان‌ تنها مرجع‌ و ملجاء مـردم‌ بـه‌ عنـوان‌ «نـواب‌ امـام‌»، « حصون‌ اسلام‌» ، « ورثه‌ انبیاء و مرسلین‌» یاد کرده و در آخر تصریح می کند: مردم‌ هـم‌ «بـه‌ حکـم‌ جهـان‌ مطاع‌ امام‌ عصر عـج »، شـما فقهـاء راولـی‌ خـود مـی‌داننـد و منتظـر فرمـان‌ شـمایند

3- او معتقد بود تمام‌ مناصب‌ و اجرای‌ همه‌ قوانین‌ مملکت‌ تحت‌ نظر مجتهد عادل‌باید گفته‌ شود. قوانین‌ جاریه‌ در مملکت‌، نسبت‌ به‌ نوامیس‌ الهیه‌ از جان‌ و مال‌ و عرض‌ مردم‌، مطابق‌ فتواي مجتهدین‌ عدول‌ هر عصري که‌ مرجع‌ تقلید مردمند باشند و ازاین‌رو، باید تمام‌ قوانین‌، ملفوف‌ و مطوي گردد و نـوامیس‌ الهیه‌ در تحت‌ نظریات‌ مجتهدین‌ عدول‌ باشد تا تصرفات‌ غاصبانه‌ که‌ موجب‌ هزارگونه‌ تنفیذ اشکالات‌ مذهبی‌ براي متدینین‌ است‌، مرفوع‌ گردد و منصب‌ دولت‌ و اجراي آن‌ از عدلیه‌ و نظمیه‌ و سایر حکام‌، فقط‌ اجـراي احکـام‌ صـادره‌ از مجتهدین‌ عدول‌ می‌باشد؛ چنانچه‌ تکلیف‌ هر مکلفی‌ انفاذ حکم‌ مجتهد عادل‌ است‌.

4- شیخ معتقد بود فقط باید از خدا و معصوم‌ و نایب‌ امام‌، اطاعت کرد و اطاعت‌ ازهر سلطان‌ و حاکمی‌ را نفی می نمودند و تصریح دارند: . وجـوب‌ اطاعـه‌ ثابت‌ است‌ از براي خدا و رسول‌ خدا، ائمه‌ و کسـانی‌ کـه‌ نیابـت‌ از امام‌ داشته‌ باشند. بر همین‌ اساس‌، مجتهد نوري معتقد است‌ که‌ بدون‌ اذن‌ فقیه‌ و یا تنفیذ ایشان‌، رأي اکثریت‌ به‌ خودي خود، فایده‌ ندارد و «اعتبار به‌ اکثریت‌ به‌ آراء در مذهب‌ امامیـه‌ غلـط‌ است‌» اکثریـت‌ آراء؛ هرچنـد کـه‌ ممکـن‌ اسـت‌ مقبولیـت‌آور باشـد، امـا هرگـز مشروعیت‌بخش‌ نیست‌.

5- مجتهد نوري در رساله‌ حرمت‌ مشروطه‌، فقها را مراجع‌ امور در زمان‌ غیبت‌ امام‌ علیه السلام میدانند و اعلام می کنند:حکـم‌ و اجـراي هـیچ‌ مجـازاتی‌ نمی‌شود، مگـر بـه‌ موجـب‌ قـانون‌ (اساسـی)؛ ایـن‌ حکـم‌ مخـالف‌ مـذهب‌ جعفري است‌ که‌ در زمان‌ غیبت‌ امـام‌ مرجـع‌ در حـوادث‌ فقهـای شیعه‌ هستند و مجاري امور به‌ یدنوري،ایشان‌ است.

6- مجتهد نوری با استناد به ظهور تام ولایت فقیه و اطلاق مجاری الامور و حوادث واقعه در حدیث شریف «مجاري الأُمور و الأحکام علی‌ أیدي العلماءباللّه‌ الأمناء علـی‌ حلالـه‌ وحرامه‌» ، وحدیث «...و اما الحوادث الواقعه‌ فارجعوا فیها الی‌ رواة احادیثنا فانهم‌ حجتی‌ علـیکم‌ و انـاحجه‌اﷲ»، تصرف فقها در امور را به قدر مقدور لازم میداند و اعلام می کند : «لازم‌ است‌ بر طبقه‌ علمـا، خاصه‌ آنهایی‌ که‌ مبسوط ‌الید باشند زمام ‌و مهام‌ جمهور به‌ موجب‌ جاري الأ مور بـه ‌یـد آنهـا است‌، حتی‌ المقدور قبل‌ از ابتلاء به‌ واقعه‌ علاج‌ فرمایند.»؛ اومعتقد به نفی‌ حق‌ حاکمیت‌ براي سلاطین‌ و مردم و شاه بود و قاطعانه به اعتقاد به‌ حـق‌ حاکمیـت‌ الهـی‌ بود .

نتیجه گیری

بر حسب اسناد و سخنان و عملکرد شیخ فض الله در دوره مبارزاتی خود؛ اتهامات‌ سه‌گانه‌ (ظل‌اﷲ دانستن‌ سلطان‌، جـدایی‌ دیـن‌ از سیاسـت‌، عدم‌ اعتقاد به‌ ولایت‌ فقیه‌) را نفی کرده وکاملا معتقد به ولایت فقیه بوده و حاکمان را مجری و مامور ولی فقیه میدانند. او به عنوان رهبر جنبش عدالتخانه، به نفی ظل الله بودن شاه پرداختند و در آخر، خشم‌ و نارضایتی‌ از شاه‌ و تشر به‌ او و تحریک‌ علما بر ضد او و سرانجام‌، جدایی‌ مسیر او از شاه‌ بود که‌ شاه‌ به‌ سفارت‌ پناه‌ برد و ایشان‌ جان‌ خویش‌ را در راه‌ تحقق‌ مشروطه‌ مشروعه‌ فدا کرد.

حسن ختام این نوشته جمله ای از جلال آل احمد است که درباره شیخ فضل الله گفتند: من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غرب زدگی بر بام سرای این ملت افراشته شد.

https://eitaa.com/pajoh55/83

[1] . حکومت اسامی/ سال بیست ویکم، شمارة اول، بهار٩٥، پیاپی٧٩ ،علی‌ احمدی‌خواه‌(کوه‌نانی‌)

ولایت فقیهفضل اللهمخالفان شیخ فضل اللهولایت فقیه در آثار شیخ فضل اللهمشروعیت و مقبولیت
من یک پژوهشگر و مبلغ دین با تخصص نویسندگی و مشاوره و تبلیغ، علاقمند به تعامل و هم افزایی با رعایت حریم های اخلاقی در یک فضای سالم با اهل علم و قلم و اهل دل ومعرفت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید