نویسنده:علیرضا احمدی قره زاغ
سیاست را گاه با واژههای احساسی تلطیف میکنند، اما واقعیت سیاست همان مرزبندی صریح با دوست و دشمن است. دیدار اخیر آقای پزشکیان با سیدمحمد خاتمی به بهانه عیادت در بیمارستان، مصداق یک خطای راهبردی در روابط سیاسی است.
عیادت در فرهنگ دینی ما امری پسندیده و انسانی است، اما وقتی پای یک چهره فتنهگر و معارض با اصل نظام به میان میآید، موضوع صرفاً عاطفی نیست؛ بلکه بخشی از «نمادسازی» و «پیامرسانی سیاسی» میشود. این دیدار به معنای آغاز بازسازی چهره کسانی است که در سال ۸۸ با پروژه براندازی نرم همراهی کردند. سیاست عرصه ارسال پیامهاست؛ هر دیدار، هر سخن و هر عکس، معنای خودش را دارد و حتی اگر گوینده نیت دیگری داشته باشد، تلقی عمومی ممکن است متفاوت باشد.
دیدار رئیسجمهور مسعود پزشکیان با سیدمحمد خاتمی، به لحاظ سیاسی حامل یک پیام روشن است: «بازگشت تدریجی اصلاحطلبان رادیکال و سران فتنه به میدان رسمی». این پیام با اصول راهبردی نظام و ادبیات رهبری معظم انقلاب در تضاد است؛ زیرا ایشان همواره بر حفظ مرزبندی شفاف با فتنه تأکید کردهاند. فتنه ۸۸ صرفاً یک حرکت سیاسی معترضانه نبود؛ بلکه یک پروژه امنیتی و برانداز بود که در هماهنگی با رسانهها و دولتهای معاند، سعی در سلب مشروعیت جمهوری اسلامی داشت. نقش سیدمحمد خاتمی در این پروژه، به اذعان خود بدنه اصلاحات، کلیدی بود: او با سکوت یا تأیید تلویحی، موج آشوب را تقویت کرد. بنابراین، دیدار رئیسجمهور با چنین شخصیتی نه گامی در «آشتی ملی» بلکه ضربهای به حافظه تاریخی ملت و تضعیف روحیه نیروهای مؤمن و انقلابی است، که هم دشمنان خارجی از آن بهره تبلیغاتی میبرند، هم جریان نفوذ احساس قدرت و جسارت بیشتری برای بازگشت به ساختارهای تصمیمسازی پیدا میکند.
آقای پزشکیان باید بداند که اساس مشروعیت دولت او در میان تودههای مذهبی و نیروهای حزباللهی، بر پایبندی به خطوط قرمز انقلاب استوار است، نه بر جلب رضایت جریانهای غربگرای شکستخورده. سیاستمداری که پیامش را اشتباه ارسال کند، ناخواسته زمین بازی دشمن را بزرگتر میکند.
این اتفاق سه پیام منفی دارد:
1. برای نیروهای انقلابی، حس عقبنشینی از خطوط قرمز و بیاعتنایی به خون شهدا را تداعی میکند.
2. برای دشمنان خارجی، نشانهای از تزلزل سیاست داخلی در مرزبندی با فتنه به شمار میرود.
3. برای بدنه جریان نفوذ، چراغ سبزی برای بازگشت به صحنه رسمی قدرت است.
اگر رئیسجمهور طبق روابط شخصی، قصد عیادت داشت، و مساله حصر را هم حل شده می دانست و خاتمی را تواب و نادم؛ میتوانست این کار را بدون پوشش رسانهای و بدون ارسال پیام سیاسی انجام دهد. اما وقتی این دیدار به رسانهها درز میکند یا عمداً رسانهای میشود، جنبه سیاسی آن بر جنبه انسانیاش میچربد.در منطق سیاست اسلامی، رأفت باید با بصیرت همراه باشد؛ وگرنه آنچه ظاهراً شفقت است، عملاً به ترمیم حیثیت دشمن میانجامد. «عیادتی» که به قیمت تضعیف حافظه تاریخی ملت تمام شود، خدمت به بیمار نیست، بلکه بیماری سیاست را عمیقتر میکند.