میلتون برن گفته اگر فرصتها در نمیزنند برایشان "در" بساز.
ولی جان برادر مشکل من با فرصتها در نزدنشان نیست .در میزنند اما تا من بخواهم "در" را برایشان باز کنم رفته اند.
ظاهراً در افاقه نمیکند .باید برایشان تور بسازم و تا پیدایشان شد خفتشان را بگیرم و نگذارم که در بروند. مثل همین "مش سکینه" همسایه کناریمان.
هر فرصتی که توی کوچه پیدایش می شود تا بقیه بخواهند تصمیم بگیرند که در را باز کنند یانه مش سکینه پریده و تورش کرده است . هر شش تا دخترش را همینطوری شوهر داد.خودش هم همین طوری شوهر کرده بود.مرادعلی بخت برگشته رفته بود چاه خلایشان را خالی کند که نگذاشته بودند فرصت از دست برود و سکینه را به ریشش بسته بودند.
البته برای مراد علی بی دست و پا، بد هم نشد. بعد از ازدواجشان سکینه کاری کرد که همه شهر خلایشان را میدادند مرادعلی خالی کند. بعداً هم که این بساط تخلیه خلا جمع شد مرادعلی زد توی کار تخلیه فاضلاب با دستگاه . حالا هم که با شهرداری برای نصب لولههای فاضلاب قرارداد بسته است.
مش سکینه هم بعداز اینکه از شوهر دادن دخترهایش فارغ شد رفت توی کار همسریابی . از هر دختر و پسر دم بخت یک میلیون تومان میگیرد و به هم وصلشان می کند از پنجاه وصلتی که جور کرده فقط ۴۵ تا طلاق گرفته اند آن ۵ تا هم احتمالا هنوز موفق نشده اند از مش سکینه وقت مشاوره بگیرند.
هفته آینده هم قرار است نمی دانم در کدام کشور بوت کمپ "خفت گیری از فرصتها"را برگزار کند. .از محتوای دوره خبر ندارم ولی از این جملات قصار امثال میلتون برن حتما بهتر است. حداقل بومی است و امتحانش را پس داده است.
تا جایی که شنیده ام و مش سکینه دوستانه به من گفته قدم بعدیش تاسیس موسسه مشترک با مراد علی و استفاده از فرصت شبکه سازی است حالا چگونه!? الله اعلم
#فرصت #طنز