کتابی که میخوام امروز بهتون معرفی کنم عقل از سرتون میپرونه.
داستان این کتاب درباره مراسم عروسیه. این کتاب هم مثل کتابهای تریلری و جنایی این دوره زمونه تو دو بازه زمانی تعریف میشه و ۵ تا راوی مختلف داره که هر کدومشون با شخصیت اصلی داستان ارتباط مستقیم و جالبی دارند.داستان درباره ازدواج ویل و جولزه. ویل یکی از ستارههای مشهور تلویزیون و جولز صاحب یک مجله آنلاین مد. راوی اول مدیربرنامهها و تنظیم کننده برنامههای عروسیعه. بعد خود عروس جولز، خواهر عروس الیویا، دوست صمیمی داماد جونو و همسر دوست صمیمی عروس، هانا روایت میشه. توی قسمت اول کتاب یه قتل رخ میده.یکی از مستخدم ها وارد میشه و ادعا میکنه که یه جسد بیرون خیمه عروسی دیده. حالا ساقدوش های داماد یک گروه تجسس تشکیل میدن تا ببینن چه اتفاقی افتاده.و چه کسی مرده.حالا ما توی این روایت ها با راز هایی روبه رو میشیم که یکی مدت زمان زیادیه سعی کرده از چشم دیگران پنهانشون کنه.اگر دوست دارید ببیند کدوم انگیزه بین قتل،خیانت،آسیب و دروغ برنده این میدون میشه باید ادامه کتاب رو بخونید.
این یکی از بهترین و زیبا ترین کتاب هایی بود
که خوندم.مخصوصا اون کلیف هنگر وسط داستان که میخکوبم کرد.واقعا داستان جذاب و گیرایی داشت و از اون دسته کتاب ها بود که نمی تونستید بزاریدش زمین.
رابطه شخصیت ها،داستان پردازی همه و همه عالی بود.
تکه از کتاب: یاد وقتی میافتم که او به خانه میآمد. اون ناخنش را میجود، بیش از حد موشکافی میکند و خیلی در فکر و خیال است. روحیه شکنندهای دارد و خیلی زود به هم میریزد و نمیتوانم از انتقادهای ضمنی ریز و درشت مامان در اشاره به برخی از آدمها حرفی به میان نیاورم. فقط به این خاطر که بقیه ما سرمان را در آستینمان فرو میکنیم و فقط به این دلیل که ما راهی برای مدیریت احساسات و عواطفمان پیدا کرده ایم، معنیش اصلا نیست که درد و احساسی نداریم.
خوش بخوانید📚📚