عباس افشون
عباس افشون
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

مدیریت پروژه و اثر هاله ای

مقدمه

اثر هاله ای گرایش اساسی انسان برای استنتاج بر اساس برداشت های کلی است. به طور مثال زمانی که یک فرد خوشتیپ از لحاظ ظاهری را از دور میبینیم میخواهیم این ویژگی خوب بودن او را به تمام ویژگی های فردی او تعمیم دهیم. مثلا پیش فرض را بر این میگذاریم که او حتما آدم با اخلاق و حرفه ای هم هست. اثر هاله‌ای به این دلیل رخ می‌دهد که ادراک اجتماعی انسان یک فرآیند سازنده است. هنگام قضاوت در مورد دیگران، صرفاً بر اطلاعات عینی تکیه نمی‌کنیم. در عوض، ما به طور فعال تصویری را می‌سازیم که با آنچه از قبل می‌دانیم مطابقت دارد. در واقع، این واقعیت که ما گاهی اوقات شخصیت شخص دیگری را بر اساس جذابیت فیزیکی آن شخص قضاوت می‌کنیم، بسیار شگفت‌انگیز است.

اثر هاله ای در تمام امور زندگی ما در جریان است. اثر هاله ای زمانی خطرناک می شود که در سازمان ها و امور مربوط به کسب وکار نیز ورود پیدا میکند. نمونه بارز تاثیر اثر هاله ای بر عملکرد سازمان ها از همان بدو استخدام شکل میگیرد. جایی که کارشناسان جذب به اشتباه فردی را برای یک پوزیشن سازمانی استخدام میکنند که شاید برای این کار اصلا مناسب نباشد. زیرا دلیلشان برای استخدام، تنها به دلیل تعمیم دادن یک ویژگی فردی خوب به کل عملکرد آن فرد میباشد.

در مدیریت پروژه ها نیز اکثرا ما دچار این اشتباه می شویم. این اشتباه دو جا بیشتر نمود دارد. یکی زمان شکست پروژه ها و دیگری در زمان انتخاب مدیر پروژه!

زمانی که پروژه نزدیک به شکست است و به اصطلاح به ته چاه رسیده؛ سریعاً شکست پروژه ها را به گردن مدیریت ضعیف پروژه، الزامات بد و مدیریت ناکارآمد پروژه می اندازیم. اما عملکرد پروژه ذاتاً نسبی است نه مطلق. بسیاری از مدیران پروژه مؤثر که تصمیمات درست را با کنترل های صحیح می گیرند، هنوز هم پروژه های خود را در «ته چاه» می یابند، جایی که پروژه ها به هم می ریزند و با شکست مواجه می شوند. زیرا ما در ارزیابی صحیح روند پروژه دچار مشکل شده ایم در موفقیت پروژه عوامل زیادی دخیل هستند. مدیر پروژه، تیم پروژه، کارفرما و صاحبان پروژه.

انتخاب مدیر پروژه و اثر هاله ای

دوستی میگفت که مدیر پروژه خوب باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟ از لحاظ فنی باید قوی باشد یا خیر؟

جواب یک کلمه است؛ یک مدیر پروژه خوب باید، یک مدیر پروژه خوب باشد. همانطور که یک پزشک خوب باید یک پزشک خوب باشد و اگر از مکانیکی سر در نمیاورد اشکالی ندارد زیرا وظیفه یک پزشک، پزشک بودن است. اما چرا زمانی که به مدیریت پروژه می رسیم توقع داریم که مدیر پروژه، علاوه بر وظایف خود، دانش فنی قوی داشته باشد، هم دست به آچار باشد. ساده ترین جوابی که شاید به این سوال میتوان داد این است که مدیریت پروژه هنوز یک علم تازه به وجود امده است و آنچنان که باید به بلوغ نرسیده و شناخته نشده است. مخصوصا در ایران و سازمان های ایرانی. اینجاست که بسیاری از سازمان ها در انتخاب مدیر پروژه دچار اشتباه اثر هاله ای می شوند. جایی که یک فرد در سازمان مدیر فنی خوبی است یا از لحاظ فنی از سطح بسیار خوبی برخوردار است او را به عنوان مدیر پروژه انتخاب می کنند. بی توجه به آنکه او از مدیریت پروژه چیزی می داند یا خیر.


زیرا سازمان در این انتخاب دچار اثر هاله ای شده است و ویژگی فنی فرد را به اثربخشی فرد در هر پوزیشنی تعمیم داده است. اما سوال این است که آیا مدیر پروژه نباید از لحاظ فنی هم توانمند باشد؟

بین صاحب نظران دو نظریه برای پاسخ به این سوال وجود دارد:

  1. این‌که «لازم» نیست مدیر پروژه جنبه‌های فنی پروژه رو بشناسه، ولی اگه آشنا باشه خیلی هم خوبه.
  2. این‌که «لازم» نیست مدیر پروژه جنبه‌های فنی پروژه رو بشناسه و حتی بهتر هم هست که نشناسه!

اگر این دو پاسخ برای شما تعجب آور است که حتما هم همینطور است! میتوانید به صورت کامل در این سایت توضیحات کامل را مشاهده کنید.


مدیریت پروژهاثر هاله‌ای
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید