ویرگول
ورودثبت نام
erfan sz
erfan sz
خواندن ۷ دقیقه·۳ سال پیش

نقد و بررسی انیمیشن Luca



جدیدترین فیلم Pixar به نام Luca در شهر دریایی ایتالیا ، پورتوریکو، و در آبهای مدیترانه ای قرار دارد که یک هیولای دریایی جوان و خجالتی به نام لوکا ، با خانواده اش در آنجا زندگی می کند. طرفداران The Little Mermaid ممکن است با این داستان کمی آشنا باشند ؛ والدین لوکا به دلیل خطر ماهیگیران محلی او را از رفتن به سطح زمین منع می کنند.

اما یک نکته اساسی وجود دارد: هیولاهای دریایی قادرند به محض اینک وارد خشکی می شوند ، به شکل انسان تبدیل شوند.  دنیای لوکا هنگامی تغییر می کند که دوست جدید هیولای دریایی اش به نام آلبرتو ، او را به سطح زمین می کشاند و به او نشان می دهد زندگی به عنوان یک انسان می تواند چقدر جذاب و سرگرم کننده باشد.

بعضی وقت ها بسیار خوب است تا از انیمشین های جدی ای مانند Soul و Inside Out که مفاهیم بسیار عمیقی مانند ( معنای واقعی زندگی چیست ؟ یا ، حواس ما به چه صورتی کار می کنند ؟ ) را بیان می کنند، فاصله بگیریم و همین مفاهیم را در انیمیشن هایی مشاهده کنیم که بسیار ساده تر و قابل ترک تر برای کودکان نیز هست .

البته قابل ذکر است که این انیمیشن حرف تازه ای برای گفتن ندارد و صرفا سبک دیگری از روایت اینگونه داستان ها را ارائه می دهد.

دنیای انیمیشن Luca بسیار کوچک است و این جزئیات بسیار شگفت انگیز آن است که این انیمیشن را زیبا می کند. هم دنیای زیر آب و هم دنیای روی زمین بسیار زیبا طراحی شده اند و حس زنده بودن را به بیننده تزریق می کنند.

در زیر آب شما حیوانات زیادی را مشاهده می کنید که دقیقا مانند جوامع انسانی در حال زندگی هستند و تقریبا همه چیز آنها مانند انسان هاست ، حتی لوکا مانند گوسفند ها باید تعداد زیادی ماهی را برای چرا کردن به یک دشت پر از جلبک و خزه ببرد و از آنها مراقبت کند که گم نشوند.

اما وقتی از دنیای زیر آب بیرون بیاییم ، شهر زیبای پورتوریکو را مشاهده می کنیم که فوق العاده طراحی شده است . در آن بچه های در کوچه ها و خیابان ها در حال فوتبال بازی کردن ودوچرخه سواری هستند و زنان نیز درحال خرید کردن و صحبت با یکدیگرند درحالی که مردان آنها که اکثرا ماهی گیر هستند  درحال برگشتن از دریا همراه با ماهی های صید شده هستند ؛

پس می توان حس نشاط و بومی بودن مردم آن منطقه را به خوبی درک کرد و جالب تر از آن این است که تمام این صحنه ها از تجربیات واقعی کارگردان این انیمیشن به نام Enrico Casarosa بهره گرفته شده است و او سعی کرده است تا دقیقا مانند دیده هایش را در این انیمیشن خلق کند.


سالانه ، این شهر میزبان جام Portorosso Cup است ، که نوعی مسابقه سه گانه (با پیچ و تاب های خنده دار) است که لوکا و آلبرتو چشمشان را به آن بستند .با به دست آودن پول جایزه این مسابقه آنها می توانند یک موتور وسپا بخرند ، که آنها آن را بلیط آزادی خود می دانند.

اما Portorosso به شکار هیولاهای دریایی نیز مشهور است و هر زمان که پسران در معرض آب قرار بگیرند،  از جمله چیزهای کوچک مانند ریختن یک لیوان ، آنها به موجودات دریایی تبدیل می شوند و خطر گرفتار شدن را دارند.

گرچه این موضوع فضای زیادی برای خنده را فراهم می کند ، اما داستان های مربوط به گذشته لوکا و آلبرتو بسیار کمرنگ تر شده اند تا بینندگان بتوانند از لحاظ عاطفی روی دوستی این دو در حال حاضر سرمایه گذاری کنند. این پس زمینه ها ، قسمتهای اساسی هر فیلم پیکسار هستند و بدون آنها لوکا فاقد نوعی احساس عمیق تر است.

به عنوان مثال ، فیلم UP که یکی از شاهکار ترین انیمیشن های تاریخ نام دارد ، به دلیل شروع زیبا و حرفه ای اش که به سرعت داستان زندگی آقای کارل فردریکسن را بیان می کند که او چگونه با عشق زندگی اش آشنا شد و ساهای طولانی با زندگی کرد و به یاد او می خواهد تا خانه شان را به کنار آن آبشار معروف ببرد ؛ یا در انیمیشن نمو ، ما به سرعت می توانیم با فیلم ارتباط برقرار کنیم و در ۱۰ دقیه اول فیلم تمام داستان آن را متوجه می شویم.

در مقابل ، داستان واقعی زندگی آلبرتو نیز تا نزدیک به پایان فیلم پنهان مانده است. دوستی او با لوکا به سرعت بر اساس جوک های محلی، ساخت متور وسپا و هم نوع بودن آنها شکل می گیرد و هیچ پیش زمینه دیگری برای این دوستی نشان داده نمی شود.

همینطور کاراکتر های زیادی در فیلم حضور داردن که خیلی از آنها هیچ پیش زمینه یا داستان مشخصی برای خود ندارند و این موضوع باعث بی حس شدن آن کاراکتر های می شود و میشد با کمی پرداختن به باقی کاراکتر های فیلم ، حس بیشتری به آنها داد.

سبک انیمیشن Luca دلیل قانع کننده ای برای تماشای آن در سینماها ارائه می دهد. سبک Casarosa کاملاً گرم است و دقیقا مانند احساس یک نقاشی است.

در لوکا نیز سبک انیمشن سازی همیشگی پیکسار تغییر چندانی نکرده است ولی تلاش کرده است تا نما های طبیعی مانند خورشید ، دریا ، ستاره ها  کوه ها را بسیار جذاب و زیبا خلق کند تا وقتی که لوکا با ترس از آب خارج می شود و وارد شه می شود ، با زیبایی های طبیعی آنجا روبرو شود و حس خوبی داشته باشد.

حال وقتی که طراحی های محیط ها تمام می شوند ، شخصیت های Casarosa همان شکل های کمدی اغراق آمیزی را که ممکن است در کارتون های قدیمی تر مشاهده کرده باشید را انعکاس می دهند.

برخی از طراحی های شخصیت ها بسیار جالب هستند ، برای مثال Giulietta ، دوست انسان لوکا و آلبرتو ، موهایی کاملاً مثلثی و قرمز به رنگ آتش دارد که منعکس کننده شور و هیجان او برای زندگی است. پدر او نیز با چهره ای مربعی شکل و غول پیکر نیز سعی دارد تا او را بسیار خشن و ترسناک نشان دهد که در ادامه متوجه می شویم که او قلبی بسیار مهربان دارد و ظاهر بزرگ او بسیار غلط انداز است.

همچنین تغییر مداوم دو کاراکتر لوکا و آلبرتو از انسان به هیولای دریایی بسیار خنده دار است و اکثر چالش های این انیمیشن بر سر همین موضوع است و تلاش آنها برای پوشش یکدیگر از دید انسان ها بسیار جالب و هیجان انگیز است که البته در بعضی مواقع می توناد تکراری بشود.


زبان بصری فیلم نیز تأثیرات واضحی دارد. سکانس های رویایی Hayao Miyazaki-esque از لحاظ بصری بسیار چشمگیر هستند و علی رغم اینکه انیمیشن فیلم به صورت سه بعدی است ، به طرز حیرت انگیزی قابل تشخیص است.

لوکا خود را در حال پرواز با آلبرتو تصور می کند ، و با وسپا در سکانس هایی که یادآور فیلم کوتاه زیبای Casarosa La Luna است ، از آسمان ها می گذرد.

Pixar به این دلیل مشهور است که می تواند تنش های کوچکتر را در موضوعات بسسار بزرگتر جای بدهد و هیجان خاصی را ایجاد کند .  این سبک می تواند مسخره باشد ولی هنوز هم کار می کند ، مانند مایک ووزافسکی و سالی که سلامتی و شغل خود را به خطر می اندازند تا دختر کوچکی به نام بو را پنهان کنند و همچنین کل اقتصاد شرکت هیولاها را به خطر بیاندارند

. در عوض ، لوکا بدون ایجاد یک صمیمیت واقع گرایانه ، یا توضیح چگونگی جا افتادن لوکا و آلبرتو در جامعه گسترده هیولاهای دریایی ، به داستان آن می پردازد.

ولین فیلم بلند Enrico Casarosa برای پیکسار ، یک نمایش تابستانی لذت بخش و غرق در موضوعات جذابی مانند داستان های نوجوانی و استقلال طلبی آنها است. سبک انیمیشن آرام آن ، با چند سکانس کاملاً چشمگیر با الهام از هایائو میازاکی ، از رویکرد همیشگی پیکسار در انیمیشن سازی سرپیچی می کند و سبک جدیدی را به وجود می آورد.

اما Luca در نهایت به دلیل کمبود عمق در داستان سرایی و ایجاد شخصیت ها ، مانع از ایستادن آن در برابر شهرت قصه گویی عالی Pixar می شود.

منبع:سایت کنترل امجی



انیمیشن lucaنقد و بررسی انیمیشن Luca
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید