کاش به اندازه جهل،نفرت،دشمنی،عقل،درک،عشق و زندگی جریان داشت،اینطوری دیگه از مرگ بیشتر از زندگی استقبال نمیکردیم
داشتم فکر میکردم،چی میشد اگه میتونستیم به هم دیگه بگیم که عاشق شدیم،بگیم که به جز غذا و خواب دوبرابر بیشتر به عشق، و درک شدن نیاز داریم
ما هایی که فقط تویی قلبمون عاشق دیگران میشیم،از بروز عشق نمیترسیم،قضاوت شدن میترسیم
از اینکه خانواده ها از خاموشی قلب بیشتر از روشنایی عشق استقبال میکنن....