در اینجا به عمدهترین اختلالاتی که مشکلات زبان و گفتار در آنها دیده میشود اشاره میکنیم:
عقب ماندگی ذهنی چنین تعریف میشود:عملکرد هوشی پایینتر از حد متوسط همراه با محدودیت قابل ملاحظه در حداقل ۲ مورد از حیطههای مربوط به ارتباط متقابل، مراقبت از خود، زندگی خانوادگی، مهارتهای بین فردی و اجتماعی، استفاده از منابع اطلاعاتی، خود فرمانی، مهارتهای عملکرد تحصیلی، شغلی، اوقات فراغت، سلامت و امنیت. شروع عقبماندگیذهنی قبل از ۱۸ سالگی است.
حدود 1 تا 2 درصد جمعیت هر کشوری عقب مانده ذهنی هستند. عقبماندگی ذهنی علتهای مختلفی دارد که مهمترین آنها چنین هستند: مشکلات ژنتیکی و کروموزومی (مثل سندرم داون1)، عفونتهای مادر در دوران بارداری (مثل سرخجه) عوامل سمی و شیمیایی (مقل مسمومیت با سرب)، علل تغذیهای و متابولیک (مثل فنیل کتونوری یا PKU)، مشکلات بارداری (مثل نارس بودن شدید در هنگام تولد) مشکلات زایمان (مثل کمبود اکسیژن)، مشکلات مغزی (مثل بیماری هانتینگتون) و علل اجتماعی- محیطی (مانند ضعیف شدید محرکات محیطی و فقدان مراقبتهای پزشکی).
افراد عقب مانده ذهنی در بسیاری از حیطهها بسته به شدت اختلال خود مشکل دارند. آنها در توجه به همه جنبهها و ابعاد یک تکلیف، تشخیص مشابهتها، سازمان دادن و طبقهبندی اطلاعات بر اساس روابط آنها با همدیگر، نگه داشتن اطلاعات و دسترسی به موقع به اطلاعات ذخیره شده مشکل دارند. کودکان عقب مانده در مورد اطلاعات شنیداری بیشتر از اطلاعات بینایی مشکل دارند و در نتیجه زبان و گفتار یکی از مهمترین محدودیتهای آنهاست. رشد زبان کودکان عقب مانده در سالهای اولیه کندتر از بچههای عادی و گفتههای آنها کوتاهتروسادهتراست اما در مراحل بعدی تفاوتها بیشتر جنبه کیفی پیدا میکنند. به این معنا که یک کودک ۱۲ ساله عقب مانده ذهنی که از نظر هوشی در سطح یک کودک ۷ ساله است از نظر مهارتهای گفتار و زبان کاملاً مانند یک کودک ۷ ساله نخواهد بود.
از نظر میزان بهره هوشی ۴ دسته برای این افراد در نظر میگیرند:
عقب ماندگی خفیف با بهره هوشی بین ۶۸-۵۲: ۸۹% عقب ماندهها در این حد هستند.
عقب ماندگی متوسط با بهره هوشی بین ۵۱-۳۶: ۶% عقب ماندهها در این حد هستند.
عقب ماندگی شدید با بهره هوشی بین ۳۵-۲۰: ۳/۵% عقب ماندهها در این حد هستند.
عقب مانده عمیق با بهره هوشی زیر ۲۰: ۱/۵% عقب ماندهها در این حد هستند.
بعضی از کودکان و نوزادان عقب مانده بخاطر وجود برخی ویژگیهای فیزیکی بارز زود تشخیص داده میشوند اما بعضی تا ۳-۲ سالگی تشخیص داده نمیشوند. هرچه مداخلات درمانیزودتر شروع شود بهتر است. این مداخلات روی مهارتهای حسی- حرکتی، فیزیکی و ارتباطی تمرکز دارند. زندگی و کار این افراد در بزرگسالی بسته به میزان حمایت خانواده، محیط زندگی، تحصیلات و آموزشی که دریافت میکنند بسیار متفاوت خواهد بود. عقب ماندههای خفیف معمولاً جذب جامعه میشوند و میتوانند کارهای ساده و زندگی مستقل داشته باشند. عقب ماندههای متوسط معمولاً ظرفیت فراگیری مهارتهای مراقبت از خود و کار در یک محیط حمایت شده را دارند اما به نظارت نیاز دارند و نمیتوانند کاملاً مستقل زندگی کنند. مقدار کمی از عقب ماندههای عمیق که اختلالات همراه دیگری نیز دارند به مؤسسات نگهداری سپرده میشوند.
آسیب مغزی اغلب با عقب ماندگی ذهنی یا اختلالات هیجانی اشتباه میشود. آسیب مغزی ممکن است ناشی از صدمه ضربهای به مغز، سکته مغزی، بد شکلیهای مادرزادی، فلج مغزی، اختلالات تشنجی، عفونت یا تومور باشد. شایعترین شکل آن در کودکان فلج مغزی و صدمه ضربهای به مغز است.
فلج مغزی شامل گروهی از اختلالات دستگاه عصبی است که از آسیبهای مغزی اوایل دوران نوزادی یا جنینی ناشی میشودو وقوع آن ۳-۵/۱ در هر یک هزار تولد است. فلج مغزی انواع مختلفی دارد. در بعضی موارد ضعف عضلات، گاهی سفتی بیش از حد عضلات، گاهی وجود حرکات غیر ارادی و گاهی هم عدم هماهنگی حرکات باعث مشکلاتی در حرکت و کنترل عضلات میشوند که همگی ناشی از آسیب به مراکز مغزی مسئول حرکات بدن هستند. گاهی تاخیر در رشد مهارتهای حرکتی اولین نشانه است. فلج مغزی ممکن است پاها، یک نیمه از بدن، کل بدن یا فقط یک اندام را مبتلا کند. در بسیاری از موارد فلج مغزی با مشکلات گفتاری همراه است. گاهی مشکلات شناختی و زبانی(یعنی توانایی بالقوه برای برقراری ارتباط از طریق دانش زبانی) هم دیده میشود. همه جنبههای گفتار یعنیتنفس، لرزش تارهای صوتیوآوا سازی، تلفظ صداهای گفتاری و کیفیت صدای فرد ممکن است دچار مشکل شوند.
عموماً کودکانی با هوش متوسط یا خوب و فلج مغزی خفیف از نظر تحصیلی روند معمول را طی میکنند. در بزرگسالی بسیاری از آنها خصوصاً آنهایی که مشکلات فیزیکی خفیف دارند میتوانند جذب بازار کار شوند. در موارد درگیری شدید حرکتی و وجود مشکلات شناختی، گرفتن خدمات ویژه برای گذراندن زندگی روزمره مورد نیاز است.
از دیگر انواع این گروه از اختلالات، صدمات ضربهای است که یک آسیب مغزی منتشر را ایجاد میکند و در اثر یک نیروی بیرونی مثل ضربه به سر در سوانح اتومبیل رخ میدهد. این کودکان درجاتی از نقایص شناختی، فیزیکی، رفتاری، زبانی و تحصیلی را نشان میدهندکههریکازآنها ممکن است طولانی مدت باشند. علائم و شدت آسیب به محل و میزان ضایعه مغزی، سن شروع ضایعه و سن بیمار در زمان آسیب بستگی دارد.
نقائصشناختیشامل مشکلاتی در ادراک، حافظه، استدلال وحل مسأله است. بهنظر میرسد آنها قادر به تشخیص روابط، نتیجهگیری، تفسیر کردن و حل مسأله نیستند و در فرمولبندی هدف، طراحی شیوهها و رسیدن به انتهای کار مشکل دارند حافظه هم تحت تأثیر قرار میگیرد، اما حافظه مربوط به وقایع قبل از آسیب معمولاً سالم باقی میماند. ممکن است بیدقتی، پرت شدن حواسوعدم توانایی کنترل رفتارهای ناگهانی و تخلیه هیجانی دیده شود.
مشکلات زبانیحتیپس از آسیبهای خفیفنیز دیده میشوند. ممکن است کودک در تمرکز روی موضوع اصلی و تعریف وقایع روزمره و حفظ ساختار داستان مشکلداشته باشد. گفتهها اغلب طولانی و نامناسب هستند. گرامر و واژهها خصوصاً واژههای عینی معمولاً مشکل پیدا نمیکنند اما پیدا کردن کلمه مناسب و نام بردن اسم اشیاء ممکن است دچار اشکال شود.
پس از تثبیت وضعیت عمومی بعد از ضربه مغزی، معمولاً در ماههای اول یک بهبودی تدریجی و خود بخودی رخ میدهد اما چگونگی و میزان آن چندان قابل پیشبینی نیست و با گذشت زمان کمتر میشود. کودکان اغلب به سرعت بهبود مییابند اما در یادگیری اطلاعات جدید بعدی مشکل پیدا میکنند. کودکان کوچکتر ممکن است مشکلات شدیدتر و طولانیتری را نشان دهند. کودکان بزرگتر بهبودی بیشتری در حافظه و بهبودی کمتری را در یادگیری اطلاعات جدید نشان میدهند.
پس از تثبیت وضعیت عمومی بعد از ضربه مغزی، معمولاً در ماههای اول یک بهبودی تدریجی و خود بخودی رخ میدهد اما چگونگی و میزان آن چندان قابل پیشبینی نیست و با گذشت زمان کمتر میشود. کودکان اغلب به سرعت بهبود مییابند اما در یادگیری اطلاعات جدید بعدی مشکل پیدا میکنند. کودکان کوچکتر ممکن است مشکلات شدیدتر و طولانیتری را نشان دهند. کودکان بزرگتر بهبودی بیشتری در حافظه و بهبودی کمتری را در یادگیری اطلاعات جدید نشان میدهند.
اختلالات نافذ دوران رشد شامل اوتیسم، رت، آسپرگر و اختلال از هم گسیختگی دوران کودکی هستند که باعث آسیب شدید درحیطه مهارتهای تعامل اجتماعی، ارتباطی و بروز رفتارها، علائق وفعالیتهای کلیشهای مشخص میشوند. آنها در سالهای اول زندگیشروع میشوند و اغلب توأم با عقبماندگیذهنی هستند.
شناخته شده ترین مورد در این گروه اختلالات طیف اوتیسم است که عموماً قبل از ۳ سالگی شروع میشود و علائم اصلی آن داشتن مشکلات عمده در تعاملات اجتماعی، زبان، بازیهای تخیلی و علایق و فعالیتهای کاملاً محدود است البته افراد مبتلا به اختلالات طیف اوتیسم دقیقاً مشابه نیستند.
یکی دیگر از اختلالات این گروه سندرم رت است که با یک جهش ژنی مرتبط است، در جنس مونث معمولتر است و به دنبال ۶-۱۲ ماه رشد ظاهراً نرمال، پسرفت قابل ملاحظه رشدی رخ میدهد که گسترهای از حوزههای رشدی را تحت تأثیر قرار میدهد. در طی چند ماه عقب ماندگی ذهنی شدید تا عمیق ظاهر میشود.
اصلیترین علت اوتیسم احتمالاً عوامل بیونورولوژیکی است. دربعضی از این افراد الگوهای امواج مغزی غیرعادی است. بالا بودن میزان برخی مواد شیمیایی انتقالدهنده عصبی ورشد غیرعادی مخچه نیز در بعضی از آنها دیده شده است بهر حال هنوز علت قطعی ان مشخص نیست. وقوع اوتیسم در کسانیکه مشکلات قبل از تولدوسندرم X شکسته داشتهاند بیشتر و در پسران 4 برابر دختران است و 2 نفر از هر 1000 نفر را مبتلا میکند.
کودکان اوتیست علاقهای به برقراری ارتباط اجتماعیوروابط دوستانه با همسالانشان ندارند و در بکار بردن رفتارهای غیرکلامی مثل نگاه چشمدرچشم، حالات چهره و وضعیت بدن جهت برقراری رابطه اجتماعی شدیداً دچار مشکل هستند. ممکن است در سنین بالاتر به برقراری روابط دوستانه علاقه پیدا کنند اما قادر به فهم آداب و رسوم تعامل اجتماعی نباشند. آلرژی، آسم، اختلالات هاضمه، اختلالات خواب، صرع، اختلالات تغذیهای و بد عملکردی یکپارچهسازی حسی هم ممکن است در برخی موارد دیده شود مثلاً به محرکات حسی، حساسیت بیش از حد داشته باشند یا برعکس واکنش کمتراز حد معمول نشان بدهند. رفتارهایی مثل عدم ترس از خطر واقعی یا آسیب زدن به خود مثل کوبیدن سر به دیوار، گاز گرفتن انگشت، انجام حرکات تکراری مشخص و عدم تمایل به تغییر در شرایط محیط اطراف نیز ممکن است دیده شود. ماهیت مشکل در طول زمان و برحسب رشد فرد متفاوت خواهد بود و ممکن است در سنین بالاتر برقراری تعامل اجتماعی با شیوههای غیر معمول و حافظه دراز مدت فوق العاده خوبدیده شود.
زبان ممکن است تأخیر رشد داشته باشد یا اصلاً رشد نکند. امکان دارد در آغاز کردن یا ادامه دادن یک مکالمه مشکل وجود داشته باشد یا وقتی هم که گفتار رشد میکند آهنگ گفتار فرد مناسب نباشد، مثلاً همیشه یکنواخت یا سؤالی باشد. دستور زبان در این افراد غالباً خام است و در درک و فهم زبان هم اشکالاتی وجود دارد که با ناتوانیدر فهم سوالات، دستورالعملها و لطیفههای ساده مشخص میشود.
بعضی کودکان مدرسهای و نوجوانان در برخیحوزهها بهبودی نشان میدهند اما بعضی دیگر در طول نوجوانی از نظر رفتاری پسرفت میکنند البته هوش و مهارتهای زبانی در تعیین این امر بسیار موثر هستند. درصد کمی از این افراد میتوانند در بزرگسالی کار و زندگیمستقل داشته باشند. افرادی با اشکال خفیفتر این اختلال ممکن است به درجاتی از استقلال نسبی برسند. با این حال مشکلات بزرگسالانی که دارای بالاترین سطح کارکرد هم هستند در زمینه تعاملات اجتماعی و داشتن علائق و فعالیتهای محدود ادامه مییابد.
در مورد مبتلایان به سندرم رت رشد گفتار و زبان، ارتباطات اجتماعی و روابط دو جانبه دچار اسیبهای قابل ملاحظهای میشود.
زبان ممکن است تأخیر رشد داشته باشد یا اصلاً رشد نکند. امکان دارد در آغاز کردن یا ادامه دادن یک مکالمه مشکل وجود داشته باشد یا وقتی هم که گفتار رشد میکند آهنگ گفتار فرد مناسب نباشد، مثلاً همیشه یکنواخت یا سؤالی باشد. دستور زبان در این افراد غالباً خام است و در درک و فهم زبان هم اشکالاتی وجود دارد که با ناتوانیدر فهم سوالات، دستورالعملها و لطیفههای ساده مشخص میشود.
بعضی کودکان مدرسهای و نوجوانان در برخیحوزهها بهبودی نشان میدهند اما بعضی دیگر در طول نوجوانی از نظر رفتاری پسرفت میکنند البته هوش و مهارتهای زبانی در تعیین این امر بسیار موثر هستند. درصد کمی از این افراد میتوانند در بزرگسالی کار و زندگیمستقل داشته باشند. افرادی با اشکال خفیفتر این اختلال ممکن است به درجاتی از استقلال نسبی برسند. با این حال مشکلات بزرگسالانی که دارای بالاترین سطح کارکرد هم هستند در زمینه تعاملات اجتماعی و داشتن علائق و فعالیتهای محدود ادامه مییابد.
در مورد مبتلایان به سندرم رت رشد گفتار و زبان، ارتباطات اجتماعی و روابط دو جانبه دچار اسیبهای قابل ملاحظهای میشود.
آسیب یا فقدان شنوایی عبارت است از نقص کامل یا نسبی در توانایی تعیین یا فهم صداها و براثر طیف گستردهای از عوامل بیولوژیکی و محیطی ایجاد میشود.
کم شنوایی انواع مختلفی دارد و به دلایل متفاوتی رخ میدهد. در بعضی از انواع کم شنوایی که به آنهاکم شنوایی انتقالی میگویند علل مختلفی مثل التهاب، عفونتوجمع شدن مایعدرگوشمیانی، تجمع موم در مجرای گوش و بد شکلیهای مادرزادی لاله و مجرای گوش مانع عبور صحیح صدادر مجرایگوشورسیدنآن بهپردهگوش میشوند. در این موارد بلندتر حرف زدن اطرافیان موجب بهتر شنیدن صدایآنها میشود. بعضی عوامل گفته شده مثل التهاب یا عفونت گوش میانی باعث کم شنواییهای موقت یا قابل درمان میشوند اما بعضی دیگر کم شنواییهای دائمی بدنبال دارند.
شنوایی کم در دسته دیگری از کم شنواییها که به آنها حسی – عصبی میگویند. معمولاً دائمی است و معالجات پزشکی برای آنها ممکن نیست. البته در مورد برخی از این افراد عمل جراحی کاشت حلزون میتواند تا حدی مؤثر باشد. در این نوع کم شنوایی مشکل فرد فقط در ضعیف شنیدن صداهای محیط نیست بلکه مشکل در عدم وضوح صداها است که حتی با بلندتر شدن صدا کیفیت شنیدن چندان بهتر نمیشود. این گونه کم شنواییها میتوانند ارثی یا اکتسابی باشند. در موارد ارثی و مادرزادی بودن، مشکل از ابتدای تولد وجود دارد و در موارد اکتسابی پس از تولد رخ میدهد. علل ارثی مثل بعضی سندرمها (اشرو واردنبرگ)،
علل مادرزادی مثل ابتلا مادر به سرخجه یا سفلیس در دوران بارداری، ناسازگاریRH یا کمبود اکسیژن در حین تولد و علل اکتسابی مثل ابتلا به مننژیت، مصرف مقادیر بالای آنتی بیوتیکهای قوی، قرار گرفتن طولانی مدت در معرض صداهای بسیار بلند و سالخوردگی هستند.
همه انواع کمشنوایی میتوانند بر رشد گفتار و زبان کودکان تاثیر داشته باشند. حتی کمشنواییهای موقت و دورهای مراحل حساس رشد گفتار و زبان کودکان نیز میتوانند بر مهارتهایزبانی، شناختیوحتی تحصیلی آنها تاثیر گذار باشند زیرا اعتقاد بر این است که ۵ سال اول زندگی هر کودکی حساسترین دوره رشد مهارتهای گفتاری و زبانی اوست و این گونه کم شنواییها با توجه به اینکه گاهی عودکننده هم هستند کودک را برای مدت قابل ملاحظهای از دریافت صحیح صداهای محیطی و گفتاری محروم میکنند. عفونتهای گوش میانی که یکی از علل اینگونه کم شنوائیها هستند بعلت شیوع نسبتاً زیادشان – مثلاً ۹/۲۶% در میان کودکان پیش دبستانی در سال ۱۹۹۸ در آمریکا- همیشه مورد توجه بودهاند. تاثیر کم شنواییهای حسی- عصبی به علت، سن شروع وزمان کشف آنها بستگی دارد. نکته مهم دیگر در تمام این موارد این است که کم شنوایی قبل از یادگیری زبان رخ داده است یا بعد از آن.
عامل مهم دیگر در تمام کم شنواییها میزان کم شنوایی است. هرچه میزان کم شنوایی بیشتر باشد تاثیرات عمیقتری برتوانائیهای گفتار و زبان کودک خواهد داشت، در انواع نسبتاً شدید در کودکان تمام جنبهها مثل تعدادکلمات طول جمله، دستور زبان، صدای فردو تلفظاوآسیب میبیند. درکزبان نیز بهدرجاتمختلف آسیب خواهد دید.
یکی دیگر از اختلالاتی که رشد کلی زبان را در کودکان کند میکند ناتوانی یادگیری است. این اصطلاح به گروه متنوعی از اختلالات اشاره دارد که با مشکلات قابل ملاحظه در کسب و بکارگیری مهارتهای شنیدن، حرف زدن، خواندن و نوشتن، استدلال یا ریاضی نمایان میشود. مشکلات فوق در این کودکان ناشی از عقب ماندگی ذهنی، آسیب مغزی و معلولیتهای مشخص نیست و شرایط محیط زندگی و آموزشی نیز نقشی در ایجاد مشکلاتشان ندارد.
علت مشخصی را نمیتوان برای این اختلال ذکر کرد اما مواردی چون مشکلات مادر در دوران بارداری، نارس بودن نوزاد و مشکلات حین تولد موثر هستند. ضمناً ناتوانی یادگیری در بعضی خانوادهها شایعتر است و پسران را بیشتر از دختران مبتلا میکند. این اختلال نسبتاً شایع است و حدود ۲ تا ۱۰% مردم درگیر آن هستند.
بعضی از کودکان مبتلا بسیار پر فعالیت و بیقرار هستند و یا توجه بسیار کمی دارند و خیلی زود حواسشان از موضوع اصلی منحرف میشود. ممکن است در بعضی از مهارتهای حرکتی ظریف مثل رکاب زدن سه چرخه، باز و بسته دکمهها و پوشیدن و درآوردن لباس دچار مشکل باشند. همچنین ممکن است با وجود داشتن شنوایی و بینایی سالم در تشخیص و تمیز صداهای مشابه یا کلماتی که صداهای مشابه دارند یا پیدا کردن یک شکل مشخص در یک زمینه شلوغ مشکل داشته باشند که به آنها مشکلات ادراکی میگویند. ممکن است در حافظه هم مشکلاتی را نشان دهند. مثلاً در بخاطر آوردن چند دستور همزمان یا بیاد آوردن توالیها (مثل گفتن روزهای هفته ) یا بخاطر سپردن اشعار کودکانه مشکل داشته باشند.
این کودکان معمولاً در تعریف کردن اتفاقات روزمره سازماندهی لازم را در حرفهایشان ندارند، به داستان علاقه چندانی نشان نمیدهند، ممکن است در حین حرف زدن خیلی من من کنند و گاهی صداهای بعضی کلمات را جابجا بگویند یا حذف کنند و یا یغییر بدهند.
(مثل گفتن فوتوال به جای فوتبال). احتمال دارد که این کودکان در شروع گفتار تأخیر نشان بدهند یا اینکه دیرتر از حد معمول شروع به ساختن جملههای ساده کنند. البته اغلب مشکل گفتاری آنها چنان شدید نیست که قبل از مدرسه تشخیص داده شود. عمدتاً مشکل آنها در مدرسه و درفراگیری خواندن و نوشتن و گاهی ریاضی خود را نشان میدهد گرچه بعضی از آنها نیز ممکن است بعلت مشکلاتی که ذکر شد قبل از مدرسه خدمات گفتار درمانی، کاردرمانی یا روانپزشکی گرفته باشند. برخی از افراد مبتلا بر مشکلات خود غلبه میکنندوتا تحصیلاتدانشگاهی هم جلو میروند اما مشکلات بعضی دیگر تا بزرگسالی ادامه مییابد.
این کودکان نقایص قابل ملاحظهای در عملکرد زبانی نشان میدهند که ناشی از مشکلات جسمی، هوشی، شنوایی، ادراکی، رفتاری و عاطفی نیست. مهمترین جنبه مشکل آنها در زبان است و فرق آنها با کودکان ناتوان در یادگیری این است که مشکلات همراه دیگری که ذکر شد ندارند. آنها هم در درک زبان مشکل دارند و هم در بیان آن اما مشکلشان در تولید گفتار بیشتر از درک گفتار است. بیشترین مشکل آنها در افزایش تعداد کلمهها و استنتاج قواعد دستور زبان از محیط است. مثلاً آنها در صرف صحیح افعال برای اشخاص وزمانها و استفاده از حروف اضافه مشکل دارند.
بعضی از این کودکان در سنین بعدی به عنوان مبتلا به اختلال یادگیری شناخته میشوند اما در بعضی دیگر اثرات کند کننده این آسیب ممکن است تنها به اشکالهایی در خواندن بیانجامد که ناشی از اختلال یادگیری نیستند.
بعضی کودکان (حدود ۱۰%) زیر سه سال نمیتوانند بیش از ۵۰ کلمه بگویند یا از ترکیبات دو کلمهای استفاده کنند. تعیین علت این تأخیر دشوار است زیرا هوش غیرکلامی، مهارتهای حرکتی، شنوایی و روند تولد آنها مشکل ندارد و هیچ علت جسمی واضحی هم وجود ندارد. البته این امر در بعضی خانوادهها شایعتر است.
این کودکان در زبان بیانی تاخیرهای قابل توجه دارند در حالی که در درک زبان مشکل چندانی ندارند. این امر در ابتدا خود را بصورت عدم افزایش تعداد واژگان نشان میدهد. با بزرگتر شدن کودک رشد واژگانی شتاب میگیرد اما گرامر و تلفظ کودک همچنان مشکل دارد. این مشکلات در بیش از نیمی از این کودکان پشت سر گذاشته میشود اما در بقیه ادامه مییابد و در سالهای اولیه مدرسه احتمال شکستهای تحصیلی را افزایش میدهد. نشانه هایی در دست است که درصد کمی از این افراد حتی در سالهای دبستان هم نسبت به همتایان خود مهارتهای زبانی کمتری دارند.
غفلت یا سوء استفاده از کودک نشانههای خانوادهای با عملکرد بد هستند. خود غفلت یا سوء استفاده بندرت مستقیماً باعث مشکلات گفتار و زبان میشود اما محیطی که این مسائل در آنها رخ میدهد معمولاً از نظر بهداشتی، پزشکی و روانپزشکی، تغذیهای و ارتباطی محیط مناسبی نیست. کیفیت ارتباط مادر و کودک در رشد زبان عامل مهمی است و چنانچه به هر دلیلی تحت تاثیر قرار بگیرد منجر به فقدان حمایت برای رشد مناسب مهارتهای ارتباطی و کلامی میشود و تعاملات مادر و فرزند را در حین بازیها، نوازشها و تبادلات کلامی محدود میکند. این کودکان معمولاً کم حرف هستند و کمتر اطلاعات میدهند، طول جملههایشان کوتاهتر از هم سالانشان است و نمیتوانند شیوه صحبت کردنشان را برحسب موقعیت (دوست، همسایه، فامیلدور، معلم) بدرستی تنظیم کنند. آنها مکن است در مدرسه نیز عملکرد پائینتری نسبت به کودکان همسن خود داشته باشند. اثرات این مسائل میتوانند در کل زندگی این افراد باقی بماند.
والدینی که سن تقریبی پیدایش اولین کلمات، جملههای ساده و الگوی تقریبی رشد کودکان را در حیطههای کلامی، حرکتی، شناختی و . . . میدانند معمولاً متوجه مشکلات فرزند خود در این زمینه ها می شوند. یکی از راههای مطمئن در هنگام مواجه شدن با مشکلات کودکان در زمینه سخن گفتن مراجعه به متخصصین و کارشناسان مربوطه چون پزشک و روانپزشک اطفال، گفتار درمانگر و روانشناس است.