پاسخ عزیز اکبری اورنگی »اورنگ« به شعر مصطفی بادکوبه ای درباره فردوسی
گر ایران پرستی مگو بد ز دین
ز ایمان بود عشق ایران زمین
کجا رفت ایمان ایرانیت
سنائی و سعدی و خاقانیت
نظر کن به شاهان یزدان پرست
کوروش و خمینی ایران پرست
چه شد حافظ و مولوی، مثنوی
اشارات عرفانی معنوی
بگو حرف خود را نه با لاف بیش
به نام بزرگان نزن حرف خویش
نه زیبد که نام عرب خواند پست
به مدح کسی که ابوالقاسم است!
چه دانی تو مفهوم دستار چیست
لباس سیاه عزادار چیست
که گفته ست شادی در این خاک نیست
ولی، مرگ سهراب غمناک نیست؟
چه تهمینه ها که سیه جامه داشت
ندیدی که فردوسی عمامه داشت
و چفیه نشان شهیدان ماست
که آن یادگاری ز چمران ماست
درفشی که بر دوش در پاوه داشت
درفش سه رنگی ست که کاوه داشت
اگر زال، دستان ایرانی است
کنون رستم ما سلیمانی است
به آرش به خون سیاوش قسم
به هر بند منشور کوروش قسم
به دین نه به خود بر زدی تیغ تیز
که ایران ستیز است هر دین ستیز
چو ایران فردوسی پارسای
»به نزد نبی و علی گیر جای«
»اورنگ«