امشب شب عجیبیه برام ، ۱مهر ۱۴۰۳! ، مهر مادری که دیگه بچه اش رو از دامنش بیرون اورده و فرستاده تا بره دنیای خودش رو کشف کنه! از اون طرف ، مهر پدری که هنوز این بچه ی کم تجربه رو به اعضای خانوادش اضافه نکرده و من موندم توی این سیلاب مسیر های زندگی که نمیدونم کدومش درست و کدومش غلطه
اون روز رفتم اداره اموزش پرورش کنار مدرسه راهنمایی ام ، یه سری هم به مدرسه ام زدم ،
راستش اینجا سرسبزترین و بزرگترین حیاط مدرسه ای بود که تا حالا داشتم. چقدررر این حیاط با گل های رز قرمزشون که موقع بهار و فصل امتحانات در میومدن قشنگ و در واقع رویایی بودن ،
یادمه با همکلاسی ها از درخت بلوط وحشی(غیرقابل خوردن) مسابقه جمع کردن بلوط میدادیم ،
همیشه توی جیب مانتو و جیب کیف مدرسه ام بلوط داشتم :) انقدر که عاشق این بلوطا بودم
یادمه یکی از دلسوز ترین معلم های علوم دنیا رو داشتیم :) خانم مقدم نژاد با چشمای آبی رنگشون چقدر مهربون و دلسوز بودن :)
چقدر احساس میکنم به اینا واقعن مدیونم ، مدیون تک تک لحاظی ام که قبل زنگ علوم ، با ۲تا دوست صمیمی ام میرفتیم یه جک و جونوری از سرسبزی ها پیدا میکردیم و من با شجاعت تمام میگرفتم دستم :))) و می اوردم میذاشتم روی میز معلم علوم :)))))))))))
خانم مقدم نژاد با ذوق من ، تشویقم میکرد و اصلاا و یک بار هم نگفت این چه رفتاریه بچه ، من جک و جونور چیکار میخوام 😂😂
یه روز مانتیس بزرگی پیدا کردیم ، با دست شکسته ام گرفتم بردمش روی میز گذاشتم ، خانم مقدم نژاد اومد و دید و گفت : عههه به به ، این توی درس علوم بچه های سال نهم هستااا چقدر کار خوبی کردی! ببر نشون اونا هم بده :) کاملا جدی :)
یادمه یه دوستی داشتم به اسم پری! ایشون توی مسابقه انلاین نقاشی ژاپن مقام اورده بودن و شیرینی اورد سر کلاس ، همون موقع خیلی جدی پاشدم توی جمع کلاس و بهش گفتم میخوای در اینده بری ژاپن؟ یه جوری خودشیفته برگشت گفت : آرههه بورسیه میده ، میرم :)))))) گفتمش : منم میرم ژاپن بیا با هم بریم .
ایشون فرمودن که : به من بورسیه میده ، به تو نمیده که :/ 😂😂😂 (دنیای بچگانه ای داشتیم بخدا)
اون روزی که کرونا باعث شد دیگه این مدرسه قشنگم رو نبینم ، دقیقا یادمه ،
اون روز ۴ شنبه بود و ما با ذوق اخر هفته ، زنگ اخر از هم خداحافظی کردیم و رفتیم خونه! به امید اینکه شنبه یه دیگه ای هم هست :) ولی نبود و کرونا این مدرسه رو ازم گرفت
حس میکنم به تک تک معلمایی که حمایتم کردن توی یه جایی و ۲تا دوستای صمیمیم ، خیلی مدیونم. میخوام یه روز با یاد اوردن خاطراتمون ، به خودشون و به من افتخار کنن !
خیلی دلم میخواست موفق بشم و از اینا که موقع مصاحبه میگن : از کی تشکر میکنی ؟ اسم معلمای عزیزم و دوستانم رو تک تک بگم :)
ولی حالا که هیچ کس کنارم نیست باهاش مسیر موفقیت رو طی کنم که خب حق دارن همه پی زندگی و اهدافشون باشن ،
الان که حتی به نظر خیلیا یه شکست خورده تمام عیارم! الان که مادر مهر و مدرسه دیگه منو از دامنش رها کرده ، الانی که میبایست عضوی از مهر و مکتب پدری میشدم ، ولی رها شدم بی مهر و بی راهنما و تلاش میکنم توی اقیانوس پر موج مسیر های زندگی ، کشتی خودم رو بسازم(یا شایدم پیدا کنم!)
شاید حسرت تمام کسایی که حداقل مهر پدری یا مادری رو دارن ، بخورم
خودم باید پیدا کنم که کشتی من کجاست و مسیر من کجاست تا سوارش بشم و از این اقیانوس نجات پیدا کنم
با مهرپدری ، میتونستم چند سالی رو در مکتب این پدر ، درس زندگی بیاموزم و درباره مسیر زندگیم ، پخته تر فکر کنم و تصمیم بگیرم، ولی خب فعلا بایست تا مدتی طعم رهایی رو بچشم ، شاید تکه سنگی خورد و عقلم اومد سرجاش و به اغوش مهر و مکتب پدری پیوستم ، یا شایدم زندگی من ، مهر پدری نیاز نداره و بنا شده تا خودش کشتی خودش رو پیدا کنه!
میدونید ؟! فکر میکنم اگه بچه ی خودم رو داشتم ، به دست مهرپدری یا مادری میسپردمش یا نه!
دلم میخواد برای بچه ام اینده ام ، بنای محکمی رو بسازم که هر مهری که خودش خواست و تجربه اش کرد رو بتونه با اختیار تمام انتخاب کنه یا شایدم خودش بره دنبال کشتی خودش!
دوست ندارم الان توی زندگیم ، هیچ گونه خطای بزرگ و کوچیکی مرتکب بشم ، چون ذهنیت گندیده برخی مردم به معنای واقعی نابودم میکنه ،
اینکه با یه خطای کوچیکی برچسب " تو عین فلانی هیچ وقت موفق نمیشی ! "
یا "افراد موفق همشون از زمان تو ، فقط موفق بودن و هیچچچچچ گونه خطایی نداشتن :/ "
یا "وای ، الان موفق نشی بری دانشگاه ، دیگه رفت و باید تحصیل رو بذاری کنار و تا اخر عمرت هم که بدون تحصیلات هیچی نمیشی مثل خواهر بزرگت!! "
و همین خواهر بزرگی که
هر لحظه ای که توی خونه مامانم نشستیم ، برچسب بی عرضه بودن بخاطر کار نکردن در فروشگاه لباس برای درامد ۳ میلیون تومنی ماهیانه!!!!!!!!!! میخوریم ( من و خواهر دوقلوم )
و این وسط ، بلند پروازی ها وقول هایی که به همای کوچکم دادم تا به همه ی ارزوهاش برسونمش ،
قول ها و ارزوهایی که با هیچ کس درمیون گذاشته نشده . چون تنها چیزی که اون هیچ کس بلدن ، مسخره کردن رویاهایی که کاملا دست یافتنی هستن :)
مرسی که خوندی❤️❤️❤️