بعد از دو سال خیلی اتفاقی ویرگولم رو باز کردم و دیدم نوشته: کمپین مای اسمارت ژن آغاز شد! واقعیت خیلی ذوق کردم برای دوباره نوشتن و تصمیم گرفتم داستان رژیم سمی خواهرم که برای من جواب نداد رو براتون تعریف کنم.

هر وقت حرف از رژیم میشه، خواهرم سریع میگه رژیم فستینگ زندگیمو نجات داد! و با هیجان از پنج کیلویی که کم کرده حرف میزنه. اینقدر ازش گفت که بالاخره منم تصمیم گرفتم امتحانش کنم. اما نتیجه؟ نه تنها وزنم کم نشد، بلکه همیشه سردرد داشتم، انرژیم پایین اومده بود و تمرکزم نابود شده بود. این تجربه شروع یک آشنایی عمیقتر با بدنم بود؛ اینکه چی براش خوبه و چی نه.
رژیم فستینگ یعنی چی؟ یعنی فقط در یک بازهی مشخص مثلن ۸ ساعته در روز غذا میخوری و بقیهی زمان فقط آب و قهوهی بدون شکر مجازه. این رژیم برای خیلیها جواب داده، اما برای من که همیشه قند خونم نوسان داره و کارم هم طوریه که باید تمرکز داشته باشم، فاجعه بود. با این رژیم از تمرینهای ورزشیم عقب افتادم، خلقوخوم بد شد و کاراییم پایین اومد.
از اون موقع به بعد سعی کردم رژیم شخصی خودم رو پیدا کنم. غذاهایی رو که با تست ژنتیکم هم خوانی داشتن بیشتر وارد رژیم کردم. به جای حذف وعدهها، اومدم و کیفیت وعدههام رو بهتر کردم. آجیل و چربیهای مفید مثل آووکادو، گوشت سفید به جای قرمز، سبزیجات بیشتر و قند کمتر.چه مکملهایی به کارت میان.
وقتی جواب تستم رو دیدم، متوجه شدم بدنم چربیهای سالم رو خوب استفاده میکنه، اما نسبت به قندهای ساده واکنش منفی داره. یعنی اگه من همون رژیمی رو ادامه میدادم که خواهرم داشت، نه تنها سود نمیکردم بلکه ممکن بود دچار مشکلات بلندمدت بشم.
از اون موقع به بعد سعی کردم رژیم شخصی خودم رو پیدا کنم. غذاهایی رو که با تست ژنتیکم همخوانی داشتن بیشتر وارد رژیم کردم. به جای حذف وعدهها، اومدم و کیفیت وعدههام رو بهتر کردم. آجیل و چربیهای مفید مثل آووکادو، گوشت سفید به جای قرمز، سبزیجات بیشتر و قند کمتر.
نکتهی جالب اینجاست که فقط رژیم نبود که تغییر کرد. نگاهم به بدنم هم تغییر کرد. دیگه احساس نمیکردم باید با بدنم بجنگم یا بهش فشار بیارم تا شبیه بقیه بشم. یاد گرفتم که بدن من پیامهایی بهم میده و اگر بهش گوش بدم، میتونم خیلی بهتر و سالمتر زندگی کنم.
همهی این مسیر باعث شد بفهمم "یک نسخه برای همه" توی تغذیه واقعاً جواب نمیده. بدن هر کسی یه داستان خاص داره. تجربهی من با رژیم خواهرم فقط یک مثال سادهست از این واقعیت پیچیده. ممکنه بدن تو هم با شیر مشکل داشته باشه ولی بدن یکی دیگه عاشق لبنیات باشه. یا کسی با پروتئین حیوانی خوب کنار بیاد ولی تو با گیاهی راحتتر باشی.
این تفاوتها رو بشناسی و ازش به نفع خودت استفاده کنی. به جای اینکه مدام رژیم عوض کنی یا خودت رو با دیگران مقایسه کنی، یه بار برای همیشه مسیر تغذیهی مناسب بدنت رو پیدا میکنی.
اگه بخوام یه جمله برای جمعبندی بگم اینه: بدن تو باهات حرف میزنه؛ فقط باید زبانش رو بفهمی.
پ.ن: من آزمایش ژنتیک رو ندادم و با گذشت زمان اینها رو توجه شدم. مطمئنم اگه این آزمایش رو بدم دقیقا همین موارد رو بهم نشون بده.
از طرفی هم میترسم! نکنه باز هم اشتباه کرده باشم؟ اما تا الان که سالم و خوب دارم زندگی میکنم!
نظر شما چیه؟ ممکنه نوش داروی حال حاضر من، در نهایت منجر به مرگم بشه؟!