ویرگول
ورودثبت نام
AMS
AMS
خواندن ۱۱ دقیقه·۲ سال پیش

معرفی و تحلیلی بر فیلم شیون ( The Wailing )

مرثیه ای برای انسان امروز
مرثیه ای برای انسان امروز

به نام خدا

مقدمه

این روزها شاید کمتر فیلمی یافت شود که بتواند ما را ساعت ها به فکر ببرد نه به مجرد یک فیلمنامه پیچیده آوانگارد گونه ، پایان باز مثلا متبحرانه یا استفاده از اِلِمان ها و مباحث علمی تخیلی که برای دسته ای جذاب باشند بلکه با فکر به موضوعات و مفاهیم عمیق و اساسی زندگی تمام ما انسان ها که حداقل یکبار به آنها فکر کرده یا با آن درگیر شده باشیم حال چه خوب فیلمی یافت شود که به همان اندازه که تامل برانگیز است ، ترسناک وهیجانی هم باشد.

در مورد کارگردان

نا هونگ جین
نا هونگ جین

نا هونگ جین نویسنده و کارگردان این اثر در سال ۱۹۷۴ در سئول کره جنوبی متولّد شد و پس از فارغ التحصیلی از دانشکده هنری کره پا به دنیای سینما گذاشت و ابتدا در سمت های فیلمبردار یا دستیار کارگردان و سپس کارگردانی فیلم های کوتاهی چون A Perfect Red Snapper Fish و Sweat توانست توجه جشنواره ها را جلب کند اما با فیلمنامه نویسی و کارگردانی فیلم The Chaser بود که موفقیت تجاری و استقبال منتقدین را به همراه داشت و برای وی جوایز و نامزدی های بسیاری از جشنواره های معتبر کره جنوبی چون بهترین کارگردانی را به ارمغان آورد فیلم در بردارنده انتقاداتی سیاسی و اجتماعی چون فساد مالی و کارشکنی و عدم لیاقت مقامات دولتی و معضلاتی چون تن فروشی بود . وی پس از آن با فیلم Yellow Sea مجددا مورد تحسین منتقدین و فروش نسبتا موفق قرار گرفت و برای اولین بار در جشنواره فیلم کن حضور پیدا کرد . این فیلم نیز مانند قبلی دربرگیرنده انتقاداتی بود . در داستان این فیلم مردی چینی برای پول و خالی کردن حساب بدهی هایش بر اثر قمار باید در سفری به کره جنوبی فردی را به درخواست یک باند تبهکاری به قتل برساند. از وی میتوان به عنوان بهترین کارگردان نسل جدید سینمای کره نام برد . وی در سومین و واپسین اثرش یعنی Wailing بهترین کارتش را رو کرد .

فیلم The Wailing ( با عنوان فارسی شیون یا مویه ) با فاصله ۶ سال از ساخته قبلی نا هونگ جین تولید شد و ابتدا در بخش غیر رقابتی جشنواره کن به نمایش در آمد . مشخص است که کارگردان با سخت کوشی و وسواس به سراغ تولید این اثر رفته است . این فیلم توانست در بازار داخلی و جهانی چندین برابر بودجه خود فروش کند و با توجه و استقبال کم نظیر کارشناسان و منتقدین جهانی مواجه شود . فیلم شیون کمابیش در بردارنده مضامین اجتماعی و سیاسی سابق است اما این بار با غلظت کمتر و در لفافه و توجه کارگردان به فرهنگ بومی و مضامین مذهبی و عرفانی معطوف شده است فی الواقع فیلم در قالب فیلمنامه ای جنایی ، خانوادگی ، معمایی ، طنز! و همچنین ترسناک ، مخاطب را در جهان خود غرق کرده و لحنی هوشمندانه و تامل برانگیز دارد که ما را به فکر وا میدارد .

وقتی روستایی دچار بیماری مرموز و جنون آوری میشود که مردم دوستان ، خویشاوندان و آشنایان خود را به قتل رسانده و سپس یا از فرط جنون زامبی وار میمیرند یا خود را می کشند یک پلیس معمولی با نام جانگ گو مامور رسیدگی به پرونده می شود آن هم زمانی که شایعه ای وجود دارد که این اتفاق را با ورود یک غریبه ناشناخته به روستا مرتبط می داند.

جانگ گو و همکارش ابتدا به شایعات و حواشی خارج از پرونده توجهی نشان نمی دهند و مسبب احتمالی آن را نوعی قارچ می دانند اما به تدریج شایعات رنگ و بوی واقعیت پیدا کرده و زندگی جانگ گو با بیمار شدن دخترش هیو جین مختل می شود تا جایی که وی از پلیسی معمولی و دست پاچلفتی ( و شاید بی عرضه و نالایق در حرفه خود ) به کسی که حتی به قتل هم دست می زند تبدیل شود و در این بین پای کلیسا ، ادیان شرقی و جن گیری هم به مسئله باز می شود.

به روستای ماتم زده داستان می توان به دو شکل حقیقی و استعاری نگاه کرد حقیقی از آن جهت که روستا را همان روستا با ابعاد و مختصات خودش بدانیم و استعاری از آن جهت که روستا استعاره از جهان مدرن ، صنعت زده و فاقد معنویت امروز است در هر دو صورت چندان در تحلیل ما تفاوت ایجاد نمی کند در فیلم می بینیم که افراد دچار شده به بیماری هر کدام پیش از آن گناهی را مرتکب شده اند برای مثال زنی که در آتش سوزی خانه اش به جانگ گو حمله کرده یا برهنه جلوی ایستگاه پلیس می ایستد با افرادی از جمله پیرمرد ژاپنی روابط نامشروع داشته یا اگراشتباه نکنم فردی دیگرغش و فریب در معامله داشته و این چنین به بیماری مبتلا شده است حتی گناه همکار جانگ گو گویا بزدلی و عدم افشا جنایت پیرمرد اس . فیلم می خواهد به ما بفهماند نتیجه چنین وضعیت تاسف باری خود اشخاص بوده اند هرچند چنانکه زن سفید پوش می گوید اعمال ما نه فقط بر خودمان بلکه بر دیگران هم تاثیر می گذارد و گناهانی که ما مرتکب می شویم دامن دیگران را نیز می گیرد . حضرت مولانا چه ساده و زیبا این موضوع را در بیتی شرح می دهد :

این جهان کوه است و فعل ما ندا

سوی ما آید ندا ها را صدا

در اولین برخورد بین جانگ گو و زن سفید پوش شاهد سنگ پراکنی زن هستیم که می تواند برگرفته از یکی از روایات کتاب مقدس حمل بر اثبات بی گناهی باشد و ناهونگ جین که خود نیز مسیحی است به ما تلویحاً بی گناهی و پاکی وی را نشان دهد همچنین رفتار و شخصیت متفاوت او نشان دهنده تمایز او از دیگران است .۳ بار بانگ خروس در اواخر فیلم نیز در روایات کتاب مقدس آورده شده که استقامت ، صبر و ایمان را در بر دارد و جانگ گو در این امتحان شکست می خورد.

در پرده دوم و در نیمه های فیلم است که با اصرار مادر شخصیت پلیس ، شامان یا جن گیر نیز وارد ماجرا شده و بیماری هیو جین و در معنایی عام تر کل روستا جنبه ای فرا طبیعی پیدا کرده و احتمال تسخیر توسط روحی شرور به میان می آید . جن گیر با انجام ضوابطی پی می برد که روح قدرتمندی دخترک را به تسخیر خود در آورده است و تنها با اجرای مراسمی سخت و مهم دخترک آزاد می شود مراسمی که در نهایت توسط پدر متوقف می شود چیزی که ما می بینیم همراهی دو سکانس مراسم جن گیری با فعالیتی مشابه توسط پیرمرد ژاپنی است و این باور را به وجود می آورد که این دو در تقابل با هم عمل کرده و جن گیر به دنبال رهایی و پیرمرد به دنبال تسخیر بیشتر هیوجین است در حالی که این ترفند با نام تدوین موازی صرفا برای گمراه کردن مخاطب و پذیرش تقابل این دو هست در حالی که یک کارعملا یکسان را انجام می دهند علت ضعف پیرمرد و تغییر متعاقب دوربین با خنجر فرو کردن شمن ، نزدیکی زن سفیدپوش به کلبه پیرمرد بوده است و می خواهد بگوید شر در مقابل خیر ضعیف است . خروس های سفید و سیاه می توانند نمادی بر ین و یانگ در ادیان شرقی بالاخص بودیسم باشند که نه تنها جدا از هم نبوده بلکه مکمل یکدیگر در رسیدن به یک هدف هستند .

شاید تصور کنید که ناتمام ماندن مراسم باعث بدتر شدن اوضاع باشد در حالی که در سکانس بعد خانه ای ویران را می بینیم که ادوات و وسایل مراسم و تشریفات شمنیسم در آن مشهود است و دو جسد از ساکنان خانه در چاه پیدا شده اند . پس از تصادف پیرمرد که به وسیله مجاورت زن به وی همچون مراسم دچار ضعف شده بود جمله ای را از زبان شمن می شنویم که موش به تله افتاد در واقع جانگ گو هست که با انجام گناه قتل و پرت کردن جسد نیمه جان پیرمرد ژاپنی به دره در تله شیطان افتاده است و اینجا است که سکانس آغازین ماهیگیری معنا پیدا می کند.

در مورد رابطه جن گیر شمن با پیرمرد ژاپنی یا همان شیطان دو حالت وجود دارد که یا از ابتدا با وی همکاری داشته و دستیار وی بوده یا از اواخر و وقتی خودرواش مورد هجمه فضولات کلاغ ( به عنوان نمادی از شیطان ) قرار می گیرد . برداشت من حالت اول است به دلیل مسائلی چون اطلاعات بالا وی از ماهیت پیرمرد در همان ابتدا ، خون بالا آوردن در مقابل زن و در نهایت داشتن جعبه عکس هایی که پیرمرد ادعا داشت سوزانده و در خانه اش موجود نبود البته می توان با ذکر موضوعی حالت سوم و فرامتنی هم برای وی در نظر گرفت .

در دین ما اسلام ، جادو و جن گیری امری مذموم و مکروه و حتی در بیشتر شرایط حرام است زیرا انسان را وارد دنیای تاریک و ناشناخته ای میکند جن گیر هم چه از ابتدا و چه از اواخر فیلم دستیار شیطان بوده باشد در هر دو حالت پتانسیل تحت سلطه قرار گرفتن شیطان را دارد گذشته از روش های غلط و خرافی موجود در آیین های اولیه و شرقی مثل شمنیسم در واقع شاید پیام کارگردان به سبب پیوند این آیین ها با فرهنگ و تاریخ کشورش این باشد که وجود رسوم و سنن غلط و شیطانی در هم تنیده با فرهنگ مردم ، انسان در نهایت به سرافکندگی ، خواری و در سلطه شیطان قرار گرفتن می کشاند چنانکه این اتفاق برای شمن کاربلد نیز افتاد.

ژاپن نیز با سابقه ای زیاد دارای آیین های اولیه ای چون شینتوئیسم است و نا هونگ جین با انتخاب ملیت ژاپنی برای پیرمرد شیطانی علاوه بر سابقه سیاسی و نفرت تاریخی مردم کره از ژاپن به جهت اشغال و تجاوز در جنگ جهانی بار دیگر به این موضوع می تازد همچنان که ماسک برگرفته از این رسوم در کلبه پیرمرد ارجاعی سینمایی به جی هارر ( سینمای وحشت ژاپن و حضور تفکرات شیطانی موجود در آن ) هم می تواند باشد.

نا هونگ جین در عین حال به انتقاد از مسیحیت امروزه می پردازد وقتی جانگ گو با کشیش جوان به دیداراسقف کلیسا می رود و اسقف به جای کمک رسانی به وی می گوید به بیمارستان ( به عنوان مظهری از علم ) برود ، چیزی که با چشمانش ندیده را باور نکند و بقیه جز پزشکان را دروغگو می داند و نشان می دهد مسیحیت امروزه نیز دچار مادیگرایی ، تنگ نظری و فقدان معنویت شده است در عین حال درماندگی پزشکان نیز نشان دهنده این است که ریشه این منجلاب را باید در جای دیگر و با راه حل دیگری یعنی معنویت جست.

شاگرد اسقف یعنی کشیش جوان ، خواهر زاده همکار جانگ گو که از قضا مدتی هم در ژاپن زیسته است !! هنوز رسما کشیش نشده و خادم است یعنی اینکه خام و تازه وارد است و سرد و گرم روزگار را نچشیده است و وقتی وسط مبارزه جانگ گو و دوستانش با مرد زامبی آنها را از جنگ و ستیز دور می کند هنوز پلیدی و خباثت را درست نمی شناسد و به همین علت صورتش توسط زامبی مجروح می شود ، زامبی یا مرد بیماری که جلوه فساد ها و ناپاکی ها است همان چیزی که در بالا آوردن مرد شمن هم می بینیم و البته کارگردان یک علامت دیگر هم به ما در ارتباط بین شمن یا جن گیر و پیرمرد می دهد وآن هم صورت خونینی که در مراسم جن گیری مرد شمن و حمله پیرمرد ژاپنی به صورت نسبتا برهنه وجود دارد. ( حمله پیرمرد ژاپنی به شکارچی و جانگ گو که در قالب رویا می بیند در واقع همان دام و وسوسه شیطان است )

در پرده سوم فیلم و سکانس نهایی و مهم ، جانگ گو به عنوان نماینده ای از ما در دوراهی می افتد که نتیجه اش می تواند به نجات مردم روستا یا هلاکت خانواده اش بیانجامد وقتی یا باید گفته های ناگهان تغییر یافته جن گیر را بپذیرد که به ظاهر با منطق و عقل بزک شده یا حرف زن سفید پوش را بپذیرد که تنها از وی می خواهد بهش اعتماد کند و متزلزل نشود در واقع دوراهی میان عقل کلی ، شهودی و همان عقل سلیم و قدسی و دارای ایمان با عقل جزئی یا تجربیات محدود و ناقص انسان است.

انسانی که از ایمان و معنویت تهی باشد راه دوم را انتخاب خواهد کرد و در چاهی به ظاهر درست ولی فریبنده می افتد اتفاقی که با رخنه وسوسه و شک و تردید شیطان در دل کشیش یا خادم جوان هم افتاد و ایمان به کنار رفت و در نتیجه در سیطره شیطان قرار گرفت . شیطان به وی دست هایش را نشان می دهد و او را با ظواهر فریب می دهد که نگاه کن من گوشت و استخوان دارم و روح نیستم ( تناسب با آیه به نمایش آمده کتاب مقدس در آغاز فیلم ) و اثری از میخی که حضرت مسیح با آن به صلیب کشیده شد در دست های وی دیده می شود که می تواند نماد ضد مسیح آخرالزمان در اعتقادات مسیحیت باشد.

وقتی انسان جز تجربیات محدود و ذهن منفعت طلبش به چیز دیگری نمی اندیشد این خداوند نیست که او را رها کرده است بلکه به تعبیر قرآن کریم بر دلش مهر و موم زده شده است و نور حقیقت را نخواهد دید.

در واقع بشر مسبب مصائب امروزه خود می باشد و شیطان با کاشتن وسوسه و دام انسان را به سمت خود می کشاند . فیلم نا هونگ جین شاید رسما یک فیلم در ژانر معمایی ، هیجان انگیز و ترسناک باشد ولی از طرفی یک فیلم معنا گرا است اما با رویکردی سلبی و منفی یعنی نه با نشان دادن مستقیم معنویت بلکه با نشان دادن فقدان آن و چیزی که جایش را گرفته است بسان معلمی که برای پیشرفت دانش آموزش تشویق و تمجید می کند و گاهی هم تنبیه و تحدید تا از این طریق دانش آموز بیدار شود.

فیلم در جنبه های فنی چون کارگردانی ، فیلمنامه ، صدابرداری ، فیلمبرداری ، تدوین و موسیقی نهایی فیلم بسیار خوب و طبیعی عملکرد داشته است و همین موضوع سبب انتقال بهتر پیام به مخاطب شده است.

پ ن : فیلم یک پایان حذف شده و جایگزین نیز دارد که می توانید در یوتیوب تماشا کنید .

معرفی فیلمتحلیل فیلمانسان امروزدینthe wailing 2016
بیزار از رشته تحصیلی امروز ولی امیدوار به فردا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید