سیداحمد حسینی ول‌آغوزی
سیداحمد حسینی ول‌آغوزی
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

چند رباعی

(یک)
آمیزه‌ای از جنون و خوش‌باشی بود
او را که حوالی فروپاشی بود
گنجشککِ سرسپرده دل‌ داد به یک_
ماهی که مُقیمِ حوض نقاشی بود

(دو)
در منظره‌ای باز رباعی گفتم
بیمارم و در آز رباعی گفتم
با عشقِ تو سجاده گشودم در دشت
اِشفی‌لیَ‌الاَمراض رباعی گفتم

(سه)
ای عشق! مخواه محرمِ راز شود!
مگذار دوباره با تو هم‌باز شود!
در سوگِ غزل چنان دُهُل باید زد_
تا بند غم از رباعی‌ام باز شود!



سیداحمد حسینی ول‌آغوزی بهار ۱۴۰۲

شعر معاصرشاعران جوان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید