هنر معاصر، هنری ست که در تلاش برای یافتن مفاهیم تازه ای از موضوع های گوناگون است،دراین گونه هنر، هنرمندتقلیدی آگاهانه و بی غرض از آثار گذشتگان داشته و با رجوع آگاهانه می تواند به معانی و پیام های نو در بستری جدید دست یابد(میرزایی و نادعلیان، 1388). همچنین هنر معاصر تنها یک مقوله زیبا شناسی صرفا نیست. این هنر شامل واکنش انسان فرهیخته و واکنش دغدغه های انسانی است، که نسبت به اطراف خودش آگاهی دارد و میخواهد آن را در غالب یک شکل بصری به بیننده انتقال دهد، بنابراین شناخت این دغدغه ها کمک بزرگی است تا انسان و مسائل پیرامونش را شناخت و فهمید. همچنین عامل تئوریک و نظری شدن هنر در نیمه دوم قرن 20 عامل دیگری جهت لزوم شناخت هنر معاصر بشمار می رود. لذا هنر معاصر توانایی این را دارد که بتواند روابط و سازوکارهای هنری گذشته را مکشوف سازد.تاعلاوه بر حفظ ارتباط با میراث دانش هنری، بتواند برای تکامل و پاسخ به نیازهای بصری معاصر چاره اندیشی کند (پاکباز ،1378).