آیلین امینی
آیلین امینی
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

کتابخانه ی نیمه شب : اثر مت هیگ


کتابخانه ی نیمه شب به خصوص این روزها یکی از معروفترین کتاب ها بین مردم است . این کتاب که به هر کتابفروشی بروید در بین کتاب های پرفروش آن را خواهید یافت ، بسیار زیبا است که در انتهای آن نور امید را در دل خواننده میکارد


خلاصه ی داستان: کتابخانه ی نیمه شب روایتگر زندگی دختری به نام نوراسید است. نورایی که در زمان دبیرستان و راهنمایی اوقات فراغت خود را پیش کتابدار مدرسه یعنی خانم الم در کتابخانه به شطرنج بازی کردن می‌پردازد. نورا به خواسته ی پدرش شنا را دنبال می‌کند و شناگر ماهری می‌شود به قدری که همه باور دارند او روزی در المپیک شرکت می‌کند نورا اما پس از برگزاری یک مراسم تبریک برای او در مدرسه با دیدن جمعیت انبوهی که برایش دست می‌زنند و تشویقش می‌کنند مضطرب می‌شود و به یاد می‌آورد که نمی‌تواند در جمعیت و شلوغی باشد به همین دلیل شنا را کنار می‌گذارد. مدتی بعد نیز به او خبر می‌دهند که پدرش فوت کرده است و این ضربه ی روحی شدیدی را به نورا وارد می‌کند.از سویی دیگر پس از بزرگتر شدن با برادرش جو تصمیم می‌گیرند که گروه موسیقی به نام هزارتو را با دوستانشان راه بیاندازند اما هنگام امضای قرارداد نورا که از روی صحنه رفتن می‌ترسد به می‌گوید که نمی‌خواهید در گروه باشد و اینگونه گروه از هم می‌پاشد و برادرش از نورا کینه به دل میگیرد. سال ها می‌گذرد و نورا پس از گذراندن رشته ی فلسفه در دانشگاه اکنون در یک لوازم موسیقی فروشی کار می‌کند. مشکلات زندگی مانند اخراج شدن از محل کارش ،مردن گربه اش، تمام شدن کلاس پیانویش با شاگردش، قطع رابطه با برادرش و درنهایت دید کلی نورا به تمام فرصت های داشته و نداشته ای که در زندگی اش نقش داشتند او را وادار به خودکشی می‌کند. پس از آن وقتی نورا بیدار می‌شود خود را در کتابخانه ای که کتابدار آن همان خانم الم قدیمی است میابد. خانم الم به او می‌گوید که هر یک از کتاب های این کتابخانه داستان های مختلف زندگی نورا است که با تصمیم های مختلف می‌توانسته آنها را تجربه کند سپس به او کتابی کلفت به نام کتاب حسرت هارا نشان می‌دهد و توضیح می‌دهد که کتابخانه ی نیمه شب جایی بین زندگی و مرگ است و نورا می‌تواند هر یک از این زندگی ها را بر اساس حسرت های موجود در کتاب حسرت انتخاب بکند و اگر از آن لذت برد در آن زندگی می‌ماند و خاطره ی کتابخانه را رفته رفته فراموش می‌کند ولی اگر در آن زندگی نیز ناامید شد خودبه‌خود به کتابخانه بازگردانده می‌شود. نورا زندکی های مختلفی از جمله ازدواج با کسی که نامزدی شان را به هم زدند، شناگر شدن، ستاره ی موسیقی شدن، یخچال شناس شدن، .... را امتحان می‌کند و درنهایت در میابد که در هیچ یک از این زندگی ها نمی‌تواند کاملا شاد باشد و متوجه می‌شود که در هر زندگی که باشی باز هم ناامیدی و مشکلات به سراغت می‌آیند نورا در نهایت تصمیم می‌گیرد که زنده بشود و به زندگی اش بازگردد .وقتی برمی‌گردد برادرش را بالای سرش میبیند و باهم حرف می‌زنند و متوجه می‌شود که برادرش او را بخشیده است . در نهایت این کتاب نتیجه می‌دهد که زندگی خودمان را با نقص ها و خوبی هایش بپذیریم و فقط زندگی کنیم

((نورا: راوی تو که می دونی من از روی صحنه رفتن میترسم

راوی: میدونی چیه نورا تو از زندگی کردن می ترسی_ کتابخانه ی نیمه شب))

((مهم اون چیزی که بهش نگاه میکنی نیست

مهم اون چیزی هست که میبینی_ کتابخانه نیمه شب ))

کتابخانه ی نیمه شب می‌تواند برای شما نوری در تاریکی باشد. پس اگر از زندگی خود خسته شده اید و برایتان ناعادلانه به نظر می‌آید میتوانید این کتاب را بخوانید

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید