این روزها فضای مجازی از عکسها و فیلمهایی پر شده است که با مقایسه برنامههای تلویزیونی ایران با دیگر شبکههای خارجی یک حرف را مطرح میکنند و آن هم کپیکاری در صدا و سیما و تقلید از برنامههای خارجی است.
عدهای معتقدند که این مساله امری عادی در دنیای حرفهای تلویزیون است و در همه جای دنیا با چنین اتفاقی روبهرو هستیم. در مقابل، عدهای دیگر این مساله را نقصی بزرگ برای ارگان عریض و طویلی میدانند که بیش از هزاران نفر کارمند مستقر و غیرمستقر دارد.
ماجرای کپیکاری در برنامههای تلویزیونی چند سالی است که رنگ و بوی تازهای به خود گرفته است؛ با ساخت چند برنامه متفاوت در تلویزیون که مدیومهای متفاوتی داشتند، اولین کلیکها به سمت جست و جو در تاریخ برنامههای سراسر دنیا رفت و به مرور عکسها و فیلمهایی در دنیای مجازی پخش شد که نشان میداد ریتم اجرای فلان برنامه کپی شده از فلان برنامه هندی است، طراحی دکور و صحنه برنامه دیگر کپی از یک برنامه آمریکایی است یا طراحی عروسک برنامهای دیگر شباهت عجیبی به یک برنامه خارجی دارد و ...
حال یک سوال اساسی در افکار عمومی وجود دارد و آن هم این است که آیا کپی کردن از برنامههای خارجی و نمایش در تلویزیون ایران، کار دستی است یا خیر. فارغ از درست بودن یا نبودن این مساله باید به چند موضوع مهم اشاره کرد تا بهتر بتوان پاسخ به این سوال را روشن نمود.
آیا بدون کپیکردن میتوان برنامه پر بازدید ساخت؟
معتقدم که مخاطب ایرانی بسیار هوشمند است و خیلی سریع میتواند بین یک برنامه خوب و غیر خوب تفکیک قائل شود. اگر تجربه چند سال اخیر تلویزیون و سینما را مرور کنیم، برنامههای تلویزیونی یا سریالهایی را میبینیم که بدون کپی کردن ساخته شده و اتفاقا پر مخاطب و پر بازدید هم شده است. برای مثال، سریالی را میتوان نام برد که تاکنون ۵ فصل از آن ساخته شده و هر بار هم مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است یا مسابقههای تلویزیونی زیادی داشتهایم که مخاطبان میلیونی خود را پای جعبه جادو نشانده است. بنابراین، تجربههای خوبی از برنامهسازی داریم که بدون هیچ کپی کاری انجام گرفته و اتفاقا دل مخاطبانش را به دست آورده است.
نباید فراموش کنیم که تلویزیون دارای سرمایههای بزرگ و ظرفیتهای عظیم برنامهسازان برای اقشار مختلف در ردههای مختلف است. این ظرفیت نباید تحت تاثیر نام سلبریتیهایی قرار گیرد که بخواهند با کپی از برنامههای غربی، چیزی خلاف فرهنگ ایرانی را به آنتن ببرند. این رویکرد حمایتی باید بیش از گذشته در تلویزیون ایجاد شود.
آب از جوی رفته باید برگردد....
در سابقه صداوسیما در دهه ۶۰ و ۷۰ برنامهسازانی وجود داشتند که آثارشان توجه زیادی به خود جلب میکرد اما امروز دیگر خبری از آنان نیست. مثلا شاید خیلیها یادشان نیاید که شهاب حسینی، بازیگر مشهور سینما، برای اولین بار در برابر دوربین یک برنامه تلویزیونی به نام «اکسیژن» قرار گرفت و از آنجا به بعد بود که شکوفا شد. افشین سنگچاپ، شهاب عباسی و ... از جمله دیگر بازیگران این مجموعه بودند که این روزها اسمی برای خود دست و پا کردهاند. یا به عنوان مثالی دیگر مسابقه «از کی بپرسم» نمونه یک مسابقه مستند خوب تلویزیونی با اجرای زندهیاد منوچهر نوذری بود که در زمان پخشش خیابانها خلوت میشد. سوالی که مدیران صدا و سیما باید به آن پاسخ بدهند این است که آن دست برنامهسازان کجا رفتند؟ چرا دیگر حاضر نیستند که ایدهها و فکرهای خود را در تلویزیون پیاده کنند؟ شاید بهتر باشد که برویم و دست عدهای از برنامهسازان قدیمی را بگیریم تا بیایند و برنامهسازی کنند.
اگر کپی میکنیم، درست کپی کنیم
کپیکردن شاید در لفظ عبارت نامتعارف و زشتی باشد اما وقتی به درستی صورت گیرد شاید نتیجه عکس داشته باشد. البته منظور از درست کپی کردن این نیست که دقیقا عین دکور فلان برنامه، چیدمان داوران و حتی عملکرد آنان را کپی کنیم. منظور از درست کپی کردن این است که آن را در شیوه درست، متناسب با فرهنگ و ذائقه مخاطب ایرانی به کار گیریم. ایده گرفتن از یک برنامه استعدادیابی و سپس بهبود بخشیدن آن متناسب با فرهنگ ایرانی نه تنها بد نیست بلکه نوعی خلاقیت نیز به شمار میرود. جالب است که در بعضی برنامههای تلویزیونی میبینیم که سازندگان برنامه تلاش میکنند از یک برنامه داخلی تقلید کنند اما نه تنها درست تقلید کردهاند بلکه به دلیل سرعت در کار یا بیتوجهی به شعور مخاطب، اثر سطح پایینی تولید کردهاند.
یک سوال مهم...
یک مساله مهم در برنامهسازی وجود دارد و آن هم این است که در حوزه برنامهسازی باید پدافند غیرعامل مورد نظر قرار گیرد. بر همین اساس، تلویزیون در برنامههای خود نمیتواند هر چیزی را پخش کند. در حقیقت هر بخش از برنامه باید با فرهنگ ایرانی و اسلامی منطبق و از کپی رایت نیز به دور باشد. حال سوال مهم این است که این مساله تا چه اندازه در برنامههای مختلف تلویزیون مورد بررسی قرار گرفته و اعمال میشود؟ شاید بهتر باشد که با در نظر گیری چنین عواملی، اجازه نداد که هر برنامه کپی رایت که مطمئنا حاوی فرهنگ غربی در محتوا و قالب آن است در سطح جامعه منتشر شود و ارگان بسیار مهمی نظیر صدا و سیما ترویجدهنده آن باشد.
در پایان باید اشاره کنم که تلویزیون یکی از ارکان مهم فرهنگسازی در جامعه است و برنامههای آن نقش مهمی در شکلگیری فرهنگ عمومی دارد. این نهاد علاوه بر تاثیرگذاری فراوان، از بودجه زیادی برخوردار است که امکان برنامهسازی را در آن بالا میبرد. در کشور هنرمندان زیادی داریم که تنها منتظر یک اشاره هستند تا وارد میدان شده و دیده شوند. بنابراین شاید بهتر باشد به جای کپیکاری از برنامههای غربی به ظرفیتهای داخلی خودمان اهمیت بدهیم.