گاهی یک مسیر انتخاب میکنی گاهی مجبوری یک مسیر رو انتخاب کنی ، اینجاس که من همیشه در جواب کسایی ک گفتند خدا مارو مختار آفریده گفتم :
آره مختار آفریده ولی نختار به انتخاب مسیر هایی که خودش خواسته پیش رومون باشه نه مسیری که خودمون خلق کنیم
بگذریم
میخوام بگم من بشخصه از مسیری که دارم میرم راضی هستم ، مسیر سختی هست اما میوه خوبی داره ، و این میوه خوب قطعا جنبه مالی موضوع نیست بلکه جنبه فرددی و اثر فرد به جامعه هست
من مهندسی مکانیک خوندم
رشته سختیه فقط بچه های مکانیک میدونن منظور از سخت چیه ،درست در پایان مسیر لیسانس که میخواستم برم خدمت ناگهان تصمیم گرفتم فوق لیسانس هم بخونم و هدفم بیشتر اعتقادی بود چون حس میکنم جامعه مهندسی ما و حتی جامععه اجتماعی ما نیاز به افراد باسواد داره.
نشستم خوندم خوندم و تونستم در ادامه مهندسی مکانیک مهندسی هوافضا گرایش ایرودینامیک یکی از دانشگاه های معتبر قبول بشم
راستش اول هدفم سیستم انرژی شریف بود تا بتونم دذ بحث انرژی های نو برای مردمی که دسترسی ندارن و آموزش کافی نمیبینند تغییری ایجاد کنم اما خب رتبه هوافضا بهتر شد
اینجاس که مجبور به انتخاب این مسیر شدم و بهتر بگم خدا انگار خواست این مسیر رو مجبور به انتخاب بشم و خیلیا میگفتن حتما قسمت بوده و حکمتی توش بوده نگران نباش
ینی نمیشه خودمون برای حکمتمون تصمیم بگیریم؟
کدوم اختیار؟
فقط بخاطر یک خواب الودگی سر جلسه این مسیر تغییر کرد
بگذریم از اینم
الان وسطای مسیر فوق هستم
تا الانش خیلی سخت گذشته
درس ها شدیدا سخت
اساتید بشدت سخت گیر
و اگر بدونید مسیر فوق لیسانس با لیسانس کلا فرق داره و عملا بار یادگیری به دوش خود تو هست
و تویی که انتخاب میکنی چقدر سواد داشته باشی در پایان مسیر
راستش الان که نصف میر رو رفتم واقعا خسته هستم
رشته رو دوست دارم ،دانشگاه رو دوست دارم ،پیشرفت رو دوست دارم ، افرادی که در دایره ارتباطاتم هستند همه از من بهتر و باسواد تر و این که با بهتر از خودم در ارتباطم رو دوست دارم
اما
اما خسته شدم
بالاخره آدمیم و بعضی جاها کم میاریم
الان یکم اونجام که کم بیارم ولی میدونم نباید بیارم چون امنتخاب خودم بوده و باید پاش واستم
یکی از خوبی های دانشگاه های خوب اینه ک اگر استادت ادم باسوادی باشه ممکنه در کنارش با اخلاق هم باشه و یکی میگفت ما دانشجوها خییلی وقت ها از اساتیدمون بیشتر درس اخلاق یاد میگیریم
و درست میگفت
استاد خود من از دانشگاه MIT مدرک گرفته ولی وقتی میرم اتاقش مثل یک پدر دلسوز برخورد میکنه و در اخرین جلسه فقط میگفت:
پسرم از نیروی جوانی برای باسواد شدن استفاده کن ، ما تو جامعه به افراد با سواد نیاز داریم
میگفت:
ازت خواهش دارم تا میتونی یاد بگیر و یاد بگیر و پذیرای هر دانشی باش
خودت رو در سختی بگذار و مطمعن باش ارزش خواهد داشت
و راستش همین دست صحبت های بزرگترهای این مسیر کمکم کرده در مسیر بمونم و ادامه بدم.
خلاصه که من فعلا خستم میدونم شماهم گاهی خسته میشید
بیاید همگی خسته نباشیم!!!