شنبه رفتم باشگاه و طوری که مربیم محکم بغلم کرده بود..
کلی تمرین کردم و بعدش بالاخره تونستم اون پرش مخصوص رو بپرم..
یکی از کسایی که تو باشگاه روم کراشه پیام داده بود که حس میکردم امروز واقعا خوشحالی..
باورم نمیشد..واقعا بعد از چند ماه حس میکردم از ته دل خوشحال بودم..
ادامه پیامش نوشته بود خنده هات خیلی خوشگله..
و منی که خجالت کشیدم..اولین بار بود کسی از خنده هام میگفت..
دیروز واقعا روز خوبی بود اما امروز..
یه دعوای شدید و مضخرف تو مدرسه داشتم..که البته من مقصر نبودم و حق تمام و کمال با من بود..اما از اونجایی که من عصبی بشم دیوونه میشم نمیتونستم خودمو آروم کنم و با مشتام افتاده به جون دیوار و الان دستم رسما کبوده!
اما قشنگی امروز فقط به بودن ژنرال کنارم بود..
اینکه هر لحظه کنارم بود و سعی داشت آرومم کنه..با بغل..با حرفاش..با اون بوسه پیشونیش..
باورم نمیشد..بعد مدتها بالاخره طبق عادتش پیشونیمو بوسید:))
اما بعدش تو باشگاه با اون جواب نه ای که داد..
رسما گند زد بهم..
پرسیدم هنوز دوستم داری گفت آره
بعد ازش پرسیدم احتمال داره برگردی؟
ابروشو بالا انداخت و در حالی که میرفت کفشاشو بپوشه گفت نه!
اشکالی نداره..ولی بار آخری بود که اون روی خوب منو دید..
"من میتونم ساعتها توی دلم باهات حرف بزنم و تو فقط سکوتم رو ببینی، میتونم ساعتها یواشکی نگات کنم و تو بیتوجهی منو ببینی، میتونم سالها یواشکی عاشقت باشم و تو جز حس خنثی بودن چیزی از من نبینی، آره، همینقدر آدم عجیب و غریبی ام، آدمیم که میتونم مدتها احساساتم رو پنهان کنم و هیچکس بویی ازشون نبره، یجورایی انگار عادت کردم به اینکه احساساتم رو کسی نفهمه، انگار قدرت بیان احساساتمو ندارم، تا میام از احساساتم بگم زبونم قفل میشه، کلمات توی ذهنم گم میشن، یه حالت عجیبی میگیرم و در آخر ترجیحم میشه سکوت و دوباره گم میشم لای حرفای نگفته و ته نشین شده توی قلبم."
https://www.uplooder.net/files/40e4f17a61e7e15fe43069395b13cac1/Koorosh---Nashod-Behet-Begam.mp3.html
آهنگی که تا همیشه مورد علاقمه...
تاریکی به کام:)