ده سال پیش یه کار غلطی کردم و الان دارم تاوانش رو پس بدم. به خاطر اون غلط، بحث در مورد فیزیک باید همینجا متوقف بشه تا وارد دانشگاه بشم. اما بذارید در مورد این توضیح بدم که چی شد که وارد فیزیک شدم؟
گذشته رو مرور کنم.
از نقد سند تحول شروع کردم و رسیدم به جایی که مدعی شدم هیچ علم تجربی قادر نیست بدون در نظر گرفتن غایت و صرفا برمبنای ماده عالم رو تبیین کنه.
اما حقیقتش از قبل بر مبنای متافیزیک یا منطق هگل، در مورد یه فیزیک فکر کرده بودم. البته صرفا درون ذهن خودم بود. چون با کسی که با جدیدترین مباحث فیزیکی آشنا باشه، مواجه نشده بودم. مواجهه با این پسرک «ابا اباد» فرصت خوبی بود تا افکارم رو به چالش بکشم.
البته خب تا قبل از این، فقط در مورد بیگ بنگ فکر کرده بودم و معتقدم بودم بیگ بنگ نمیتونه درست باشه. به یه دلیل مشخص نمیتونه درست باشه: مطابق بیگ بنگ، ما یه حالت سکون محض و مرگ داریم (نقطه تکینگی اولیه) که یه دفعه، معلوم نیست چطور، شروع میکنه به حرکت. مطابق بیگ بنگ، حرکت از سکون پدید میاد. دقیقتر بگم، بیگ بنگ برخلاف قانون اینرسیه. چون طبق اینرسی، هر چیزی تمایل داره حالت خودش رو حفظ کنه مگه اینکه نیرویی از خارج بهش وارد بشه. حالا سوال اینه: عالمی که در سکون قرار داشت، چرا باید از حالت سکون خارج بشه و یه حرکت رو شروع کنه؟ برای همین معتقدم حرکت رو باید مطلق در نظر بگیریم. حرکت همیشه بوده و همیشه خواهد بود (این از قانون اینرسی درمیاد).
پس از قبل از اینکه با این پسرک وارد بحث بشم، مخالف بیگ بنگ و چیزهایی مثل انرژی تاریک یا ماده تاریک بودم.
اما خب بعد از مواجهه با این پسر، در مورد فیزیک بیشتر خوندم. در طول همین مدت، دو تا کتاب در مورد نسبیت مطالعه کردم (یکیش کتاب خود اینشتاین بود) و چیزهای خوبی فهمیدم، از جمله اینکه اصلا نسبیت در مورد چی هست.
بهرحال، معتقدم نسبیت خاص و عام هم مورد سوتفاهم واقع شده. نمیدونم اینشتاین خودش برای مثال در مورد کند گذشتن زمان چه نظری داشته، اما اشتباهه اگه خیال کنیم فضانوردی که وارد سیاهچاله میشه، زنده و سرحال و جوان باقی میمونه.
اما فعلا بیشتر از این نمیشه در مورد فیزیک حرف زد. باید بیشتر و دقیقتر مطالعه کنم و البته با آدم درستش وارد بحث بشم. متاسفانه آینده این فیزیک هم وابسته است به اینکه وارد دانشگاه بشم. اونجا بهتر میشه این مسائل رو مطرح کرد.
ممکنه من اشتباه کرده باشم. حتی یه سری از مطالبی که نوشتم، ایراداتی داشت که البته اصلاحش کردم. اما فعلا چیزی که هست اینه که اون پسرک (ابا اباد) قادر نبود جوابی بده و از بحث فرار کرد. باید ببینم اساتید دانشگاهی چه جوابی برای این مسائل دارند.
دو تا چیزی که خیلی برام مهماند، ابطال بیگ بنگ و اصلاح تصور جامعه علمی از نسبیت خاص و عامه.
البته همین الان هم دارم میخونم. فعلا دارم از سایت مکتبخونه تصاویر ضبط شده از کلاسهای دکتر بهمنآبادی درباره مبانی نجوم رو میبینم. دیدن این جلسات رو ادامه خواهم داد. هر زمان به چیز جالبی بربخورم، حتما در اینجا مطرح خواهم کرد.
اما حالا که از شر فیزیک خلاص شدم (ذهنم دیگه راحته)، کم کم باید برگردم به سراغ نقد سند تحول. به نظر میرسه بازگشت ما به سوی سند تحول است (خواستم یه شوخی هم با قرآن کنم). اما یکمی طول میکشه تا ذهنم رو جمع کنم.